41 -  "عناوين پست مطلب هاي وب لاگ "

   لطفا روی هریک کلیک کنید : 
 
1- مقدمه                                                                

2 - پيشگويي امام عصر(عج) ازظهور مدعيان دروغين

3 - " نمونه هايي از مدعيان دروغين از صدر اسلام تاكنون "

4 - ظهور شيخ احمداحسايي و تولد بابيت و بهائيت از صوفيه

5 - نشانه صدق و كذب

6 - اعتراف باب به حقايق

7 - اعتراف ديگر باب

8 - برخي اصول عقايد بابيان

9 - فروع دين بابيان

10 - احكام بهائيّت

11 - ايدئولوژي ازليه و بهائيه

12 - بحثي درباره من يظهره الله

13 - من يظهرالله بهائيان ، لقبش بهاءالله است

14- معرفي امام زمان عج از زبان پيشواي بهائيان

15- تلاش بهائيان براي متزلزل كردن عقايد جوانان با طرح مسائل كلامي

16- برگ سبزي تقديم به جوانان بهائي و جويندگان حقيقت

17-انتشاريك كتاب جالب و خواندني

18- «لعنت خدا بر بهائيان!!!» از زبان ميرزا علي محمد باب

19- متن توبه نامه يكي از مدعيان دروغين مهدويت به نام ميرزا علي محمدباب

20 - سلطان بي تاج وتخت

 21 - كتاب " نامه اي از سن پالو" رساله اي در رد بهائيت

۲۲ - تشكر و قدرداني از نظر دهندگان

23- انتشار كتاب « بابي گري و بهائي گري » كتابي بسيار جالب در رد فرقه ضاله بهائيت

24- ادعای قائمیت میرزا علی محمد باب

25- اشکال تراشی بهائیان در مورد طول عمر حضرت مهدی (عج) (بخش اول )

26- اشکال تراشی بهائیان در مورد طول عمر حضرت مهدی (عج) (بخش دوم )

27- اعترافات صريح رهبران بهائي به طبيعي و عملي بودن طول عمر انسان

28 - چشم پوشی بهائیت ازکثرت احادیث معتبر در مورد امام زمان عج

29- دكان مدعيان مهدويت همچنان باز است

30 - داستان جديد ترين امام زمان قلابي در عصر ارتباطات و اتم

31- نهم ربيع الاول آغاز ولايت و امامت حضرت حجة بن الحسن العسكري (عج) مبارك باد

32-مدعي جديدمهدويت دررقابت با بهائيت

33 - جریان بابیت و بهائیت چه نسبتى با شیخیه دارند؟

34- اعترافات فردي كه مدعي ارتباط با امام زمان بود

35- غفلت وچشم پوشي بهائيان از"خطابه ي غدير"

36-نهم ربيع الاول آغاز ولايت و امامت حضرت حجة بن الحسن العسكري (عج) مبارك باد

37 - تقارن بهار طبيعت با بهار امامت مبارك باد

38- حافظ و مهدويت

39 - اثبات اصالت اعتقاد به مهدويت در نزد علماءمشهور اهل تسنن

40 - " حضرت مهدی(عج) در کلام اهل بیت عليهم السلام "

41 - " عناوين پست مطلب ها ي وب لاگ "

42 - " نقل حديث جعلي توسط ميرزا حسينعلي بهاء الله در ايقان "

43 - " نقش حضرت مسيح در انقلاب جهاني مهدي موعودوادعای واهی بهائیان"

44 - " حديث « اذا قام القائم قامت القيامة » رَد يا قبول ؟ "

45 - "ويژگي هاي حكومت جهاني حضرت مهدي عج و احاديث اذا قام القائم "

46 - " عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت (1) " 

47 - " عوامل پیدايش مدعيان دروغين مهدويّت (2) "

48 - " زنده بودن مسیح‏(ع) دليلى برغیبت امام مهدى(عج) است " 

49- " مدعيان مهدويت و پيامبري دچار اختلالات رواني هستند "

50 - " آياتي كه به امام زمان (عج) تأويل شده‌اند "

51 - " حضرت مهدي ( عج ) و دين جديد "

52 - " برخی معتقدند منجی آخر الزمان عیسی (ع) است نه امام زمان (عج) "

53-"اهل سنت نیز به مهدویت معتقدند، اما می‌گویند امام زمان (عج) هنوز به دنیا نیامده است! چگونه می‌توان به آنها اثبات نمود؟ "

54 - " آیه‌ای که در آن «بقیت‌الله» آمده است، مربوط به تجارت و سود ناشی از آن است، پس چرا این نام را بر امام زمان (عج) اطلاق نموده و آیه را به ایشان نسبت می‌دهیم؟ "

55 - "تعدادی از دانشجویان ترم استاد را به خاطر تبلیغ نظریات سروش حذف کردیم، اما از شما درخواست داریم که در مورد حقیقت و واقعیت حضرت مهدی (عج) که بسیار در آن تشکیک می‌کنند، پاسخ‌های جامعی ارائه نمایید تا بتوانیم شبهات ایجاد شده برای سایر دوستان را بزداییم."

56 - " مراتب انتظار فرج "

57- " اولين مدعيان دروغين مهدويت چه کسانی بودند؟ "

58- " انکار امام زمان و یا انکار خورشید؟ "

59- « شبكه وكالت» ابتكار امام علي‌النقي(ع) براي آمادگي شيعيان در پذيرش امام غائب

60- " راز طولاني بودن عمر امام زمان عج چيست؟ "

61- " لطف امام زمان (عج) به غیر مسلمانان "

62- " بازخواني پرونده مدعيان مهدويت "

62- " بازخواني پرونده مدعيان مهدويت "

متمهدين صدر اسلام

در لابلاي صفحات تاريخ پر نشيب و فراز اسلامي، دست سياست پيشگان طاغوتي در فرقه سازي‌هاي مذهبي، مشهود است. ترفند سياست بازان اموي ـ به وي‍ژه در عهد معاويه ـ در موازي سازي براي خاندان رسالت و رقيب تراشي برابر ائمه هدي، در پيدا و پنهان تاريخ اسلامي، به وضوح قابل رؤيت است. جعل جماعتي به نام "زهّاد ثمانيه " و كرامت سازي براي آنان، نمونه‌اي از مرجعيت سازي بدلي سياست ورزان اموي براي دور كردن امت از درب خانه علي(ع) و فرزندان او بود(1) و اين همه، به گواهي مجامع روايي فريقين، علي رغم تأكيد مدام پيامبر(ص) براي حصر امامت در اهل بيت عصمت و طهارت و نهي امت از پيروي ائمه باطل بوده است؛ "معاشر الناس، انّه سيكون من بعدي ائمه يدعون الي النار و يوم القيامه لاينصرون "2.

پديده رهبران ضلالت ـ كه به آتش دلالت مي‌كنند ـ همپاي امامان هدايت و به موازات مأموريت الهي آنان، پديدار شد. فتنه امامت دروغين جعفر كذّاب، فرزند امام هادي (ع)، كه پدر او را "نمرود "3 ولي او خود را "نوح "4 مي‌ناميد، يكي از آن بسيارِ ماجراهاست.

مهدويت نيز به عنوان عصاره امامت، از كيد و يا جهالت موازي سازان مصون نماند. در اين مجال تنها از باب نمونه، مواردي چند از فرقه‌هاي مدعي مهدويت را از صدر اسلام تا عصر قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، برمي شمريم:

1. فرقه "معيان " كه در سال 40 هجري و بعد از شهادت حضرت على(ع) پيدا شد. اينان قائل به غيبت على(ع) بوده و مي‌گفتند روزي باز خواهد گشت.

2. فرقه "سبائيه " كه غلو را درباره على(ع) به حد اعلا رسانده و معتقد بودند كه على(ع) زنده است و در ابرها مأوي گزيده و روزي ظهور خواهد كرد5.

3. فرقه "كيسانيه " كه مي‌پنداشتند محمدبن حنفيه، همان مهدى موعود(عج) است و روزي از كوه رضوي ظهور مي‌كند.

4 فرقه "يزيديه " كه عقيده داشتند يزيد ابن معاويه به آسمان صعود كرده و روزي باز خواهد گشت و دنيا را پر از عدل و داد خواهد نمود6!!

5. فرقه "هاشميه " كه پيروان ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفيه بوده و مي‌گفتند اگرچه محمد مرده است، اما پسرش ابو هاشم، همان مهدي موعود است كه روزي قيام خواهد كرد. 7

5. "عمربن عبدالعزيز " هشتمين خليفه اموي كه گروهي قائل به مهدويت وى بودند. 8

6. فرقه "زيديه " كه مي‌پنداشتند زيد بن على بن حسين بن على(ع) چون از نسل حسين(ع) است و بر عليه ظالمان قيام به سيف نموده، پس او همان مهدى موعود است كه قيام كرده.9

7. فرقه باقريه 8. فرقه ناووسيه 9. فرقه واقفيه 10- فرقه اسماعيليه ... .

مدعيان عصر غيبت

اگر چه تا قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، مدعيان بيشتر از نوع متمهدين ـ مدعيان شخص مهدي(ع) ـ بودند، اما اين بار پس از ولادت حضرت، و دقيقاً از اواخر عصر غيبت صغري، نغمه‌هاي مدعيان "بابيت " و "سفارت " امام، ساز شد. با اينكه حضرت چهار نماينده يكي پس از ديگري معين فرموده بود، باز كساني بودند كه به موازات آنان ادعاي نيابت و سفارت حضرت را داشتند؛ با اينكه نامه‌هايي از جانب امام(ع) در رد و تكذيب آن‌ها صادر شده بود.

ادعاي سفارت حضرت از زمان شيخ محمدبن عثمان عمروي، سفير دوم امام مهدي(ع)، آغاز شد. نخستين مدعي بابيت امام، " ابو محمد شريعي بود و در پي او محمد ابن نصير نميري موسس طريقه نصيريه است كه حضرت صاحب الامر او را لعن نمود و حسين ابن منصور حلاج صوفي معروف و ابو جعفر محمد ابن علي شلمغاني معروف به ابن ابي الغراقر و ابوبكر محمد ابن احمد عثمان بغدادي و احمد ابن هلال كوفي و ابو دلف مجنون محمد ابن مظفر عبدالله ابن ميمون قداح در سال 251 مدعي نيابت [امام]حاضر شد و يحيي ابن ذكرويه در سال 281 مدعي باب شدو احمد ابن حسين رازي و سيد شرف الدين ابراهيم، نخست مدعي باب امام بودند و سپس ادعاي امامت كردند. حسين ابن علي اصفهاني و علي ابن محمد سجستاني بغدادي و سيد محمد هندي مدعي باب شدند. عباس فاطمي در اواخر قرن هفتم و درويش رضا عبدالله حسان المهدي در 1899 خود را باب، سپس مهدي موعود اعلان نمود. محمد احمد ابن عبدالله سوداني صوفي، [مدعي] اول بابيت امام [شد.] و سپس اعلام نمود مهدي است و خلاصه سيد علي محمد شيرازي با باب بودن ادعايش را آغاز كرد و تا الوهيت پيش رفت. در اين اواخر صوفيان نعمت اللهي براي جنيد بغدادي، مدعي نيابت شده اند "10. شيخ طوسي در كتاب الغيبه، در بابي مستقل به نام و مشخصات برخي از اين مدعيان اشاره كرده‌اند.11

متمهدين صوفي

عرفان‌هاي تكليف گريز، همان صورت امروزين طريقت‌هاي مستقل از شريعت متصوفه سنتي است. روشن است كه همه جريان‌ها‌ي خرافه گرا و از جمله صوفيه، تمام موفقيت خود را مرهون زودباوري كساني است كه ميزان عقل و وحي را در سنجش و راستي آزمايي اعمال و سخنان اعجاب آور آنان ناديده مي گيرند. "ذكر اين نكته در شناخت ماهيت صوفيه ضروري است كه از اولين اصول اين طايفه "تفرّس " است. صوفيه بر مبناي اين اصل، ابتدا اشخاص بُله و زودباور را به دام مي‌اندازند. حُمقاء خريداران هميشگي سخنان اعجاب آور آنها هستند. پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: ما رَفَعَ الله رايه ضلال الّا و قد لفّ عليه اناس سفهاء. " 12

تأمل و بررسي ـ هرچند گذرا ـ در اصطلاحات متصوفه، به ما ثابت مي‌كند كه جعل بسياري از القاب اين طايفه، ريشه در ادعاهاي گزاف آنان در امر ولايت و مهدويت دارد؛ براي مثال، مي‌توان از عناوين "قطب "، "غوث " و "غوث اعظم " نام برد؛ چنانكه جواد نوربخش، رهبر يكي از سلاسل صوفيه نعمت اللهي، در وجه تسميه "قطب " مي‌نويسد: "از آن رو كه انسان كامل است و جهان علم و معرفت الهي پيرامون محور وجود او مي‌چرخد13 "!! در حاليكه اين معنا تنها براي ائمه اطهار(ع) تحقق مي يابد.

برخي از فرق صوفيه با تقسيم بالسويه "ولايت " ميان رهبران خود و امامان معصوم(ع)، به جعل "ولايت قمريه "14 و "ولايت جزئيه "15 اقطاب، در عرض "ولايت شمسيه " و "ولايت كليه " ائمه معصومين (ع)، دست يازيده تا بدين ترتيب هم "پديده ولايت بدون امامت "16 را رسميت بخشيده باشند و هم ماهيت عقيدتي فرقه‌ها‌ي خود را بيش از پيش نمايان كنند. طرح عنوان "عالم صغير "17 براي قطب در مقابل عالم كبير؛ يعني امام معصوم(ع)، نشان ديگري از گزافه‌ گويي برخي از طوايف صوفيه مي‌كند تا آنجا كه در شأن "عالم صغير " مي‌نويسند: "پس آن اخباري كه در غيبت حضرت قائم وارد شده، تمام آنها در عالم صغير [قطب] جاري خواهد بود "!!18

از آن رو كه خاستگاه و رستنگاه تصوف، جهان و جغرافياي تسنن بوده است، فرق دراويش به تأسي از مكتب خلفاء، بعضاً به "ولايت نوعيه " رهبران خود معتقدند و لذا چندانكه بايد به "ولايت شخصيه " ائمه اطهار(عليهم السلام) وقعي نمي‌نهند! اين انحراف، زمينه ساز ظهور متمهدين صوفي گرديد. در تاريخ تصوف كساني كه ادعاي "مهدويت نوعيه " كرده اند، كم نبوده اند؛ به عنوان مثال، در قرن هشتم درويش محمد نوربخش ـ سر سلسله نوربخشيه و ذهبيه از سلاسل معرفيه ـ به نام مهدي موعود خروج كرد اما به دست امير تيمور گوركاني گرفتار و تأديب گرديد!

در اين زمينه بازخواني نوشته‌هاي صوفيه در شأن رهبران خود، موجب اعجاب و شايان تأمل است. مي‌توان با خواندن نوشته يكي از دراويش ذهبي در وصف سركرده فراماسونر فرقه ذهبيه اغتشاشيه احمديه، به عمق فاجعه پي برد، آنجا كه مي‌نگارد: "ركن ركين و بلد امين، وارث اقطاب الولايه و الهدايه مروج الشريعه الغراء المصطفوي و قائد الطريقه البيضاء المرتضوي، كهف الابدال و الاوتاد الزمان، قطب الاوليا الكاملين، ابوالوقت مولانا الاعظم، استاد دكتر حاج عبدالحميد گنجويان متعناالله بطول بقائه و ارواحنا فداه و افاض الله علينا و علي جميع المسلمين انوار هدايته و ولايته... " 19 !!! القابي كه در جهان هستي، برازنده كسي جز حضرت ولي الله الاعظم (عج ) نيست!

البته مدعيات متصوفه، به ذكر اين موارد پايان نمي‌پذيرد، بلكه اين تنها مشتي نمونه از خرمن ادعاهاي بسيار آنهاست و اميد آن داريم كه در نوشته اي مستقل به بررسي و تحليل مستند عقايد و آداب صوفيه در اين زمينه بپردازيم.

مدعيان عصر ارتباطات

براي تفنن هم كه باشد، اصطلاح "مدعيان دروغين " را در اينترنت جستجو كنيد، تا با انبوه آمار و اخبار اين اخوان الشياطين، در صفحات سايت‌ها و خبرگزاري‌ها برخوريد. البته بايد ديده باشيد كه در چند سال اخير، رسانه ملي با ساخت مجموعه‌هاي مستندي به نام "مدعيان دروغين " به افشاي چهره پنهان برخي از اين افراد دست زد. بنا بر آخرين گزارش رسمي نيروي انتظامي، " بيش از 50 فرقه و گروه تخديري به ايران وارد شده كه نيمي از آن‌ها‌ فعال اند و قريب 200 عنوان كتاب ترجمه و چاپ و توزيع20 " كرده اند. در اينجا براي نمونه با چند سامري عصر ارتباطات، آشنا مي‌شويم:

1. سيد حسين كاظميني بروجردي، روحاني نماي بيسوادي كه به ضرب زبان چرب و قيافه غلط انداز خود، جماعتي از جهال را با خود همراه كرده و مدعي ارتباط با امام زمان(عج) بود؛ اما پس از دستگيري اعتراف كرد كه به جاي امام زمان با عليرضا نوري زاده ـ ضد انقلابي فراري و عامل سرويس‌هاي غرب ـ ارتباط داشته است! و ماهانه بيش از 50 ميليون تومان از اين راه كسب درآمد مي‌كرد!

2. مرد هميشه پنهان عراقي كه مدعي بود سيد حسني است! در لوحي تصويري كه از او به دست آمد، وي را در پوششي يك دست سبز و نقابي سفيد بر صورت، در زير عكس منتسب به يكي از ائمه(ع) نشان مي‌دهد كه مي‌گويد: "ايران كربلاي ثاني است و من وظيفه خطيري بر عهده دارم؛ وظيفه من بستر سازي براي ظهور است "! پس از سقوط صدام، تعدادي از اتباع عراقي مقيم ايران، در حاليكه لباس‌هاي بلند مشكي و شال‌هاي سبز دربر داشتند، پس از نماز جمعه شهر‌هاي تهران و قم، شعار‌هايي در حمايت از او به عنوان سيد حسني، سر دادند! اين كذاب فعاليت‌هاي خود را در كرج، اصفهان، تبريز، مشهد و شيراز گسترش داد. از جمله دستورات وي به مريدان ذكر اينگونه صلوات بود: "اللهم صل علي آقا سيد "! او مدعي بود كه طي الارض مي‌كند و زنان مريدش نيز بر وي محرمند! پس از دستگيري علاوه بر اعتراف به ارتباط نامشروع با مريدان، معلوم شد كه دانشجوي سابق دانشگاه بصره بوده است. به اذعان استاندار بصره، هدايت گروه او را رژيم صهيونيستي به عهده داشته است!

3. خانم 50 ساله‌اي به نام ب.ب كه ادعا داشت همزادي از نوع افعي دارد! و با اجنه و ارواح در ارتباط است، خود را يار ششم امام زمان(عج) معرفي و اعلام نمود كه طي السماء مي‌كند! وي كه قصد داشت در بيابان‌هاي اطراف قم مسجدي براي امام زمان(عج) ـ جمكران 2ـ بسازد، پس از دستگيري اعتراف كرد كه تنها در يك فقره از مريدانش كه يك پزشك خانم بوده، 70 ميليون تومان كلاهبرداري نموده است!

4. روز 12 دي ماه 1386 خبري بر روي خروجي خبرگزاري‌ها قرار گرفت مبني بر اينكه فردي به نام عبدالرضا.ق با معرفي خود به عنوان امام زمان، به همراه تعدادي از بستگانش در مقابل نهاد رياست جمهوري منتظر ملاقات با رئيس جمهور است! وي اظهار داشت پيامي براي دكتر احمدي نژاد در دو محور دارد؛ يكي اصلاح وضع اقتصادي و ديگر برچيدن مراسم عزاداري سيدالشهداء! پس از دستگيري و بازجويي معلوم شد كه دو برادر اين مدعي در سال‌هاي گذشته به اتهام اقدام تروريستي، مجازات شده اند و تعدادي از فرزندانش در خارج از كشور به سر مي‌برند.

5. خانمي به نام ف.الف براي جمعي از مريدان زنش ادعا مي‌كرد كه همسر آينده امام زمان است! وي مدعي بود كه با اقدامات و تأليفاتش به تنهايي 40 سال زمان ظهور حضرت را به جلو انداخته است!

6. شيادي ديگر بيش از 40 نفر ساده انديش را براي انجام مناسك حج در تپه‌هاي اطراف هشتگرد احرام پوشانيد! و روزي سه نوبت خود و مريدانش به سجاده خالي منسوب به امام زمان اقتدا مي‌كرد! وي مدعي سير و سياحت در عوالم هستي به همراه امام زمان و در سفينه ايشان بود!21

اهداف و انگيزه‌ها‌

الف) اهداف متمهدين

حضرت علي (ع) در باب بررسي ريشه‌هاي بروز فتنه مي‌فرمايد: "انّما بَدءُ وقوعِ الفِتنِ، اهواءٌ تُتَّبعَ و احكامٌ تُبتدعَ؛22 سر منشأ همه فتنه‌ها‌، پيروي از خواهش‌هاي نفساني و احكامي است كه بر خلاف شرع صادر مي‌گردد ".

در يك تقسيم بندي كلي مي‌توان اهداف مدعيان را به: الف)انگيزه‌هاي شخصي و ب)اهداف گروهي و تشكيلاتي، تقسيم كرد. اسناد و تجربيات موجود ثابت مي‌كنند كه معمولاً گروه‌هاي منحرف مدعي، مستقيم و يا غير مستقيم، داراي رگه‌هاي سياسي بوده و تحت هدايت و يا حمايت بيگانگان ادامه حيات مي‌دهند. در يك جمع بندي مي‌توان موارد ذيل را از اهم اهداف و انگيزه‌هاي مدعيان ـ فردي و گروهي ـ مهدويت برشمرد:

1. كسب شهرت و آوازه.

2. كسب ثروت و سودجويي (از افراد ساده لوح)؛

فريــب جلوه سالوسيـان مخـور، كاين قوم

اميدشان به خدا نه، به سيم و زر بسته است23

3. شهوتراني و سوء استفاده جنسي (به ويژه با اغفال زنان و جوانان).

4. احساس خود برتربيني، خود ديگربيني ـ الينه شدن ـ قدرت طلبي و مريد پروري(معمولا اين نوع مدعيان، بيماران رواني هستند كه دچار تخيل و توهم شده اند).

5. جبران شكست‌هاي زندگي و پايان دادن به سرخوردگي‌هاي گذشته و پاسخ به عقده حقارت.

6. جبهه گيري و ضديت با دين، مذهب و نظام اسلامي.

7. تشكيل شبكه‌هاي فساد اخلاقي، باندهاي توزيع مواد مخدر، ايجاد گروه‌هاي ضد اجتماعي (مانند سرقت، قتل و تسويه حساب‌هاي شخصي و گروهي).

8. تشكيل شبكه‌هاي سياسي ـ امنيتي براي ايجاد اغتشاش و انجام عمليات‌هاي خرابكارانه در كشور(با هدايت و حمايت دشمنان نظام).

ب) انگيزه‌هاي مريدان

با مروري بر هويت مدعيان، اگر چه در مي‌يابيم كه آمار مدعيان مرد بيش از زنهاست، اما قاطبه تاثيرپذيران و مريدان، از قشر زنان و دختران مي‌باشند. مي‌توان موارد ذيل را از مهمترين انگيزه‌هاي پيروي از مدعيان دروغين دانست:

ارتباط آسان وسريع با عالم غيب و با حضرات معصومين(ع)، آگاهي از آينده، قدرت يافتن بر احضار ارواح و اجنه، رفع حاجات دنيايي و دستيابي به ثروت‌هاي كلان، درمان بيماري‌هاي صعب العلاج، رفع اختلافات خانوادگي و افزايش مهر و محبت او در دل ديگران، انتقام و شكست رقيب از راه غير طبيعي، موفقيت در زندگي و تحصيل، ... .

شگردهاي جذب متمهدين

افراد مدعي، بسته به موقعيت، امكانات و اهداف خود، هم از روش فردي ـ چهره به چهره ـ و هم از روش‌هاي سازماني ـ با تعيين سرگروه‌ها و حلقه‌هاي رابط ـ به جذب پيرو و مريد مشغولند. در مجموع روش‌ها و شگردهاي تاثير گذاري اين جماعت به قرار ذيل مي‌باشد:

1.شناسايي و جذب افراد ساده لوح و زودباور.

2.تأمين مايحتاج مريدان و تطميع جوانان با پول، مواد، مسكن و تأمين اسباب عيش و نوش آنها.

3. تشويق جوانان به ارتباطات آزاد جنسي و تن پروري؛ مانند برگزاري جلسات فساد اخلاقي و اردوهاي مختلط و توصيه به زنان براي كشف حجاب در مراسمات خود.

4.دادن اذكار و اوراد غير مأثور و ختومات عجيب و غريب و توزيع دستورالعمل‌هاي غيرشرعي و به ظاهر جذاب.

5.چشم بندي، كف بيني، رمالي و انجام امور خارق العاده و يا غير عادي نما مانند احضار اجنه و تسخير ارواح.

6. ادعاهاي گزاف و دروغ پردازي‌هاي بزرگ مانند: ادعاي كرامت و معجزه، ادعاي دانستن اسرار و رموز هستي و كشف اسرار و رازهاي مگو، تسلط بر علوم غريبه و دانستن خواص حروف و اعداد و جداول.

7. خواب سازي و يا تعبير خواب‌هاي مريدان به شكل جذاب و دلخواه.

8. لفاظي و سخنوري و سوء استفاده از قدرت بيان خود در جذب مخاطب.

9. تفسير به رأي قرآن و منابع مذهبي و بدعت در انجام مناسك ديني و صدور فتواهاي من درآوردي مانند خواندن نماز به زبان فارسي و يا ترك كامل آن در مواقع تشخيص مراد.

10. انتقال حس شخصيت كاذب به مريدان مانند دادن سفارت و مأموريت‌هاي خاص به هر مريد.

11. ادعاي شفاعت گناهان و شفاي امراض صعب العلاج.

12. ادعاي ارتباط و وابستگي به نهادهاي حوزوي، قضايي، امنيتي و انتظامي و ديگر مراكز موجه نظام براي جلب اعتماد مريدان.

13.ادعاي ايصال آسان و بدون زحمت مريدان به مقامات معنوي؛ مثلا تنها با بيعت كردن و دستبوسي و تبعيت بي چون و چرا از مراد.

14. نفوذ درNGO‌ها ـ تشكلات غير دولتي ـ با وعده كمك‌هاي مادي و دستگيري‌ها‌ي معنوي.

راه‌هاي شناخت متمهدين

بايد دانست كه:

1. اساساً تشرف به محضر ولي الله الاعظم (عج) براي خواصي از اولياء امكان داشته و دارد؛ چنانكه تشرفات بزرگاني چون سيد ابن طاووس و سيد مهدي بحرالعلوم و ... در تاريخ مهدويت ثبت است؛ اما بديهي است كه در اين باب هر مدعي را نمي‌توان تصديق كرد. بلكه تصديق ادعاي تشرف، نيازمند ادله و قرائني است؛ از جمله عدم ضديت ادعا با مباني اعتقادي و نيز اثبات سوابق تقوايي فراوان مدعي. بايد دانست كه دو شاخصه انسان واصل عبارتند از: "اول) تقوا، يعني مقاومت در برابر شهوت، شراب و غفلت و دوم) معرفت و عقلانيت "24. بي شك سوابق مدعيان، ميزان دقيقي براي سنجش عيار و راستي آزمايي از ادعاهايشان است.

2. چنانكه در بيان رهبري معظم انقلاب25 نيز آمد، تشرف يافتگان حقيقي و مرتبطان واقعي حضرت، اهل ادعا و باز نمودن دكان سودجويي نيستند؛ پس بايد مسلم دانست كساني كه اهل تشرفند، اهل ادعا نيستند. حديث قدسي "اوليايي تحت قبابي لا يعرفهم غيري "26 مبين مطلب است؛

هر كه را اسرار حق آموختند

مهر كردند و دهانش دوختند

3. اگر چه نمي‌توان منكر رؤيت حضرت شد، اما بايد دانست كه ملاقات با امام زمان(عج) ـ در صورت صحت ـ يكسويه است و نه دو سويه؛ يعني اين‌گونه نيست كه هرگاه مدعي اراده كند، بتواند مشرف شود. پس ادعاي تشرف و مشاهده ارادي، با مباني اعتقادي ما ناسازگار است.

شايد فلسفه صدور رواياتي كه بر طرد ادعاي تشرف ـ علي رغم اثبات تشرف برخي از بزرگان ـ تأكيد دارند، براي جلوگيري از رواج بازار مكاره مدعيان دروغين باشد، تا بدين وسيله هر كذابي نتواند كالاي تقلبي خود را عرضه كند.

4. اگر چه تشرف فيزيكي و يا رويت بصري حضرت فضيلت است؛ اما اصل و يا لياقتي منحصر به فرد نيست، چراكه اولاً معرفت و بصيرت در شناخت جايگاه، حقوق و عمل به دستورات آن حضرت، اصل است؛ "من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه "27 و ثانياً به گواهي مستندات تاريخ مهدويت، تاكنون برخي از مسيحيان، كليميان و اشخاص غير مسلمان و يا غير شيعه ـ بنا بر مصالحي ـ شرف حضور يافته اند كه واجد لياقت چنداني نبوده اند.

5. مدعي نيابت، سفارت، نمايندگي و ابلاغ دستور خاص امام زمان(عج)، طبق نص صريح توقيع مبارك حضرت28، مفتري و كذّاب است. حضرت در نامه‌اي خطاب به آخرين نايب خاص خويش، تأكيد فرمودند كه هركس ادعاي "مشاهده " نمود، او را تكذيب كنيد. البته در توضيح و تفسير اين فراز از توقيع مبارك بايد خاطر نشان نمود كه منظور از تكذيب مشاهده كننده، تكذيب اصل رويت نيست بلكه تكذيب مشاهده‌اي است كه صاحب آن ادعاي رويت ارادي و طرفيني داشته باشد. نكته ظريف آن است كه "مشاهده " بر وزن مفاعله است و حاكي از يك عمل طرفيني مثل معامله مي‌باشد كه اراده هر دو طرف در آن امر دخيل باشد؛ فتأمل.

6. روايات معتبر، ما را از توقيت ـ مشخص كردن زمان ظهور يا تعيين محدودة زماني ظهور حضرت ـ به شدت نهي كرده‏اند. امام باقر(ع) در پاسخ به پرسشي درباره زمان ظهور موعود، سه مرتبه فرمود: "آنها كه وقت تعيين مي‏كنند دروغ مي‏گويند "29. امام صادق(ع) نيز به محمدبن مسلم مي‌فرمايد: "محمد! اگر كسي وقتي از جانب ما براي ظهور حضرت مهدي(ع) نقل كرد، از تكذيب كردن او نترس! چرا كه ما براي احدي تعيين وقت نمي‏كنيم ".30

7. مكتب اسلام، مكتب "اصالت كمال " است نه مكتب اصالت رنج و رياضت و يا مكتب اصالت كرامت. اگر چه رياضت، موجب تقويت و قدرت نفس مي‌شود اما اين قدرت، نسبتي با حقانيت ندارد. پس بر فرض صحت ادعاي مدعيان در انجام امور خارق العاده، بايد دانست كه اولاً: خلق كرامت و يا قدرتمندي در شكستن قواعد طبيعت و يا ارتباط با موجودات نامريي، دليل بر مشروعيت و در نتيجه حقانيت مدعي نخواهد بود و ثانياً: قدرت در ارتباط گيري با موجودات ناديدني و يا توانايي‌هاي غير طبيعي، به گواهي اخبار مستند، از كفار، فجار، فاسقان و انسان‌هاي بي دين نيز بر مي‌آيد. نيروي برخاستن از زمين و يا پرواز در آسمان كه حشرات ضعيفي چون سوسك نيز قادر بر آنند، چه حقانيت و مشروعيتي را براي عامل آن مي‌تواند به بار آرد؟!‌ همه مي‌دانند كه مرتاضان هندي و يا شخصي مانند ديويد كاپرفيلد، كه در جلوي دوربين‌هاي خبرگزاري‌ها‌ي سراسر جهان از ديوار چين رد شد، چنان كار‌هاي شگفتي انجام مي‌دهند كه مدعيان دروغين جامعه ما در خواب نيز قدرت بر تصور آنها ندارند!

8. اسلام ستيزي و مسلمان گريزي از نشانه‌هاي مدعيان دروغين است. ساده ترين راه شناخت اين افراد، خلاف شرع‌هاي صريح و گناهان بزرگي است كه مرتكب مي‌شوند؛ مانند: غيبت، تهمت، اختلاط بي مرز با نامحرم، روابط نامشروع و... . مدعيان در عمل ثابت كرده اند كه چندان توجهي به شرع، عرف و اخلاقيات جامعه اسلامي ندارند.

9. نبايد ناديده گرفت كه وعده الهي مبني بر گسترش عدالت و تحقق حكومت صالحان بر زمين و اعتلاي پرچم اسلام به دست بندگان صالح خدا، با وجود ادعاهاي مكرر اين مدعيان نه تنها هنوز تحقق نيافته بلكه هيچ كس صفت عدالت گستري را در اينان سراغ ندارد!

10. در مجموع مي توان گفت: وجه مشترك فكري تمام اين مدعيان و گروه‌هاي خرافه: الف) التقاط در اعتقادات ب) نگاه سكولاريستي، به دين و دنيا ج) تساهل و تسامح شديد ديني ـ مذهبي د) نگاه پلوراليستي، به عنوان جوهره انديشه و عمل آنهاست. مي‌توان گفت كه اين فرقه‌ها‌، تبلور عيني ادعاي "صراط‌هاي مستقيم " هستند. در اين مسير مدعي متمهد، قطب، مرتاض، ساحر،... و خلاصه هر راهي براي وصول به حقايق متكثر، سفارش مي‌شود؛ و حال آنكه سفارش خداوند "وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ "31 است.

اللهم انا نرغب اليك في دوله كريمه، تعزّ بها الاسلام و اهله و تذّل بها النفاق و اهله

پي‌نوشت‌ها:.

1. سيد علي كمالي دزفولي، تاريخ تفسير،مكتب صوفيه، ص 141.

2. خطبه غديريه رسول اكرم(ص)، مندرج در اسرار غدير، ص 155.

3. علي امير مستوفيان، رهبران ضلالت، ص 241.

4. همان.

5. على اكبر فياض، تاريخ اسلام، ص 140.

6. صدوق الدملوجى، اليزيديه، ص 164.

7. نوبختى، فرق الشيعه، ص 48.

8. سعد محمد حسن، المهدية فى الاسلام، ص 182.

9. مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهانى، ترجمه: سيد هاشم رسولى محلاتى، ص 129، تحقيق: على اكبر غفارى، كتاب فروشى صدوق، تهران.

10. علي امير مستوفيان، رهبران ضلالت، ص 269-268.

11. شيخ طوسي، الغيبة، صص 267 ـ 281.

12. سيد مجتبي مجاهديان، صوفي بي صفا نمي‌خواهم(1)، روزنامه جمهوري اسلامي 17/1/87.

13. جواد نوربخش، خرابات، ص 125.

14. سيد محمد تقي واحدي(صالح عليشاه)، در كوي صوفيان، ص 167.

15. محمد حسن صالح عليشاه، نامه‌ها‌ي صالح، ص29.

16. سيد محمد تقي واحدي(صالح عليشاه)، در كوي صوفيان، ص 167.

17. ملا سلطان گنابادي، ولايت نامه، ص 71.

18. همان.

19. باقري، مقدمه كتاب "مكاتيب عبدالله قطب "، انتشارات خانقاه احمدي.

20. جانشين فرماندهي نيروي انتظامي، خبرگزاري فارس، 26/6/87.

21. اين موراد ـ 1تا6ـ از پايگاه‌هاي خبري شريف نيوز، آريا نيوز، فردا نيوز دريافت شده‌اند.

22. نهج البلاغه: خطبه 50.

23. محمدعلى مجاهدى.

24. حسن رحيم پور ازغدي، ويژنامه كژراهه(روزنامه جام جم)، معنويت توحيدي معنويت شرك آلود، ص 41.

25. بيانات مقام معظم رهبري در نيمه شعبان، 27/5/87، روزنامه جمهوري اسلامي.

26. حديث قدسي.

27. علامه مجلسي، بحار الانوار،ج32، ص331.

28. در نهم شعبان سال 329 ق. شش روز قبل از وفات علي بن محمد سمري ـ چهارمين نمايندة خاص ـ نامه‌اي از امام زمان(ع) خطاب به او صادر شد مبني بر اينكه هركس ادعاي مشاهده كرد او را تكذيب كنيد، زيرا او كذّاب ـ نه كاذب ـ و مفتري است!(بحار الانوار، ج52، ص151).

29. ثقة الاسلام كليني، الكافي، ج1، ص368، ح5.

30. همان، ح3.

31. انعام/ 153.


سيد مجتبي مجاهديان

منبع : سایت محاکمه

61- " لطف امام زمان (عج) به غیر مسلمانان "

در هر جا کسی یافت شود که نیاز مبرم به راهنمایی امام (ع) یا به نظر خاص او یا به حضور فیزیکی او داشته باشد، بنا به مصلحت به طریقی این امر صورت می گیرد، چرا که خداوند سبحان بشر را بیهوده خلق نکرده و این تجهیزات عقل و روان به عبث نیافریده و اگر انسان توسط راهنمایی به طور مناسب رهبری نشود گمراه می گردد و نقض غرض خواهد شد. خداوندی که همۀ حوادث و امور در قبضیۀ قدرت اوست، رهبران آسمانی را به توانایی کافی مجهز ساخت تا آنها بتوانند انسان های حیرت زده را در هر دین و آیینی که باشند در صورت احتیاج و آمادگی آنها، یاری کنند، امید دهند و به راه راست هدایت کنند.

آیات قرآن و روایات فراوان برای اثبات آنچه گذشت وجود دارد که مهم ترین آنها را بیان می کنیم:

۱٫ در بیان هدفمند بودن خلقت انسان و لزوم هدایت او در قرآن کریم می خوانیم:

“جن و انس را جز برای عبادت نیافریدیم”.[۱]

۲٫ در بیان این که بحث هدایت و وجود هادیان شامل تمامی انسان هاست و مختص به قشر خاصی نشده است، خدای سبحان فرمود: “به راستی که تو بیم دهنده ای و برای هر قومی هدایتگری است”.[۲]

طبق این آیه از آنجا که هدایت انسان به صورت قانون کلی مطرح شده، همۀ اقوام و ملل از جمله یهودیان و گناهکاران را نیز شامل می شود و البته هدایت متضمن نظر عنایت و محبت نیز است: “بگو بدرستی که برای خداوند حجت های رساست”.[۳]

طبق نص این آیه در امر هدایت، هیچ نوع اختصاصی به مکان، زمان و یا قوم خاصی مطرح نیست و مشخص می شود که خدای سبحان برای همه جا و همه کس راهنمایی رسا و کافی دارد.

۳٫ در بیان نظر محبت آمیز رهبران آسمانی برای همۀ اهل زمین (یهود، هندو، لائیک و …)؛ امام باقر (ع) در جواب راوی که در مورد علت نیاز به پیامبر و امام می پرسد، این گونه پاسخ می دهد: “بدون آنها زمین پایدار نخواهد ماند و مرتفع شدن عذاب از اهل زمین به برکت وجود آنهاست” آن گاه به این آیۀ کریمه استناد فرمودند: “و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم”.[۴] و بعد به سخن پیامبر گرامی اشاره فرمودند: “ستارگان مایۀ آرامش اهل آسمان و اهل بیت من موجب آرامش و امنیت اهل زمین اند. به واسطۀ آنها خداوند به بندگانش روزی و به اهل معصیت مهلت می دهد و در عذابشان تعجیل نمی کند”.[۵]

۴٫ در بیان اثبات قدرت امام (ع) بر جهان هستی و این که هر گونه دخل و تصرف برایشان مقدور است و در صورت لزوم امام (ع) به شیوه ای صلاح بداند حضور می یابند، امام حسین (ع) فرمود: “قسم به خدا که خداوند هیچ چیز نیافرید، مگر او را به اطاعت و فرمانبرداری از ما امر کرد”.[۶]

امام باقر (ع) مراد از رحمت واسعه در آیۀ مبارکۀ: “و رحمتی وسعت کل شیء”،[۷] را “علم امام” دانسته اند[۸]، که به خوبی گویای حضور علمی و معنوی امام در همه جای هستی است.

همچنین در رابطه با تفسیر آیۀ شریفۀ: “و لله المثل الاعلی”[۹] پانزده روایت معتبر و صحیح در دست است در آنها ائمۀ معصومین (ع) مظهر علم و قدرت خداوند سبحان معرفی شده اند.[۱۰]

امام صادق (ع) نیز در جایی فرمودند: “چگونه ممکن است امام، حجت بر اهل مشرق و مغرب باشد و آنها را نبیند و بر آنها قدرت نداشته باشد”.[۱۱]

راجع به قدرت و احاطۀ شخص حضرت ولی عصر (عج)، از مجموع آنچه بیان شد نظر مهر آمیز و هدایت گرانۀ امام زمان (عج) و لزوم حضور او در هر جا که نیاز و مصلحت حکیمانه باشد، اثبات می شود. نویسندۀ منتخب الاثر (حضرت آیت الله صافی) که اخبار و آثار فراوانی را در رابطه با حضرت مهدی (عج) بررسی کرده، هشت مورد از معجزات مهم که نشانگر تصرف ایشان در هستی است و قدرت و احاطۀ آن حضرت را نشان می دهد بیان کرده و در پایان می فرماید: حکایات فراوانی در بحار الانوار و کتب دیگر ذکر شده که به طور قطع از حد تواتر می گذرد و سندهای بسیاری از آنها در نهایت صحت است.[۱۲]

همۀ اینها احاطه و نظارت کلی حضرت مهدی (عج) را بر همه (حتی کفار، یهودیان و …) اثبات می کند.

البته عنایات و نظر خاص هدایتی حضرت، مخصوص کسانی است که مهیای دریافت فیوضات و مساعدت ها باشند، چه در سرزمین اسلامی و چه در سرزمین کفر.

خلاصه این که همان گونه که پیامبر اسلام (ص) رسالتش جهانی بود، امامان (ع) به عنوان جانشین آن حضرت هم امام تمام مردم اعم از مسلمان و غیر مسلمان هستند، منتها آنها (غیر مسلمان) توفیق پیروی و بهره مندی از راهنمایی های آن بزرگواران را ندارند. اگر امام زمان (عج) به غیر مسلمان ها نظر می کند، این به معنای تأیید کارهای خلاف اخلاق و خلاف انسانی آنها نیست، چرا که آنان با داشتن چنین حجت های الاهی، با سوء اختیار خود مرتکب چنین اعمالی می شوند.


[۱] “و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون”، ذاریات ، ۵۴٫

[۲] “انما انت منذر و لکل قوم هاد”، رعد، ۸؛ المیزان، ج ۱۱، ص ۳۳۵ (بحث امامت به تفصیل در ج ۱ ص ۲۷۰، ۲۸۲ در همین کتاب مطرح شده است.)

[۳] “قل فلله الحجة البالغة”، انعام، ۱۴۹٫

[۴] “و بر خداوند روا نیست که آنان (گناهکاران) را عذاب کند در حالی که تو در بین آن هایی”، انفال، ۳۳٫

[۵] مجموع روایت در بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۹٫

[۶] “و الله ما خلق الله شیئاً الا و قد امره بالطاعة لنا”، نمازی، علی، اثبات ولایت، ص ۵۹٫

[۷] اعراف، ۱۵۶٫

[۸] نمازی علی، اثبات ولایت، ص ۶۷٫

[۹] نحل، ۶۰

[۱۰] نمازی علی، اثبات ولایت، ص ۱۲۶ ـ ۱۲۷٫

[۱۱] همان، ۶۵٫

[۱۲] صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۴۰۱ – ۴۱۱٫

منبع : دایرۀ المعارف اسلام پدیا

60- " راز طولاني بودن عمر امام زمان  عج چيست؟  "

عصر شیعه:  آيت‌الله سبحاني در پاسخ سوالي، راز طولاني‌بودن عمر امام عصر (عج) را تشريح کرد.

اين مرجع تقليد در پاسخ به اين سوال که «حضرت مهدي (عج) در سال ‌٢٥٥ق. ديده به جهان گشوده است و اكنون از تولد او بيش از ‌١٠٠٠سال مي‌گذرد؛ چگونه بشر مي‌تواند چنين عمر طولاني داشته باشد؟»، مي‌گويد:

اين سؤال را از دو راه مي‌توان پاسخ گفت:
‌١- روش غيبي: با توجه به آنچه قرآن مجيد و روايات، از طولاني‌بودن عمر گروهي گزارش مي‌دهد كه هرگز با مقياس‌هاي ما تطبيق نمي‌كند، مي‌توان به اين سؤال پاسخ داد. قرآن درباره نوح (ع) مي‌فرمايد: «فَلَبِثَ فِيِهِ أَلْفَ سَنَة إِلاّ خَمْسينَ عاماً».[1] «او در ميان قوم خود ‌٩٥٠ سال زيست». اين آيه تنها به دوران تبليغ آن حضرت اشاره دارد اما اين كه پس از طوفان چه مقدار عمر كرد و يا قبل از تبليغ چه مقدار عمر كرده بود، آيه متذكر آن نيست.

همچنين قرآن درباره يونس (ع) يادآور مي‌شود كه اگر او در شكم ماهي خدا را تسبيح‌ نمي‌گفت، تا روز رستاخيز در شكم آن ماهي مي‌ماند: «وَلَوْلا انّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحينَ * لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلي يَومِ يُبْعَثُون».[2] «اگر از تسبيح‌گويان نبود تا روز رستاخيز در شكم آن مي‌ماند.»

بنابراين، همان خدايي كه اين دو ولي را تا اين حد زنده نگاه داشته يا مي‌توانست زنده نگاه دارد، چرا آخرين وصي و ذخيره خود را تحت عنايات خود، زنده نگاه ندارد؟ در اين مورد به آيه شريفه توجه كنيد: «وَما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ».[3] «آنها خدا را چنان كه شايسته اوست نشناختند.»

مساله طول عمر حضرت ولي عصر (عج)، مساله عنايات الهي است و اگر عنايات او نبود، رويدادهاي بي‌شمار و مصائب روزگار و پيامدهاي بد در كمين آن حضرت بود. خداست كه او را از اين حوادث حفظ كرده و عمر طولاني بخشيده است و به قول شاعر: خدايي كه جهان پاينده دارد، تـواند حجتي را زنده دارد.

‌٢- روش طبيعي: از آنجا كه در علم طب و زيست‌شناسي، براي عمر انسان حدي معين نشده كه تجاوز از آن امكان نداشته باشد، مي‌توان با يافتن علل پيري و مرگ زودرس و مقابله با آنها، طول عمر بشر را افزايش داد، چنان‌كه هم‌اكنون بر اثر پيشرفت‌هاي علم طب و بهداشت عمومي در كشورهاي پيشرفته، متوسط طول عمر انسان‌ها افزايش يافته است؛ مثلا در آمريكا در سال ‌١٩٠١، عمر متوسط مردان ‌٢٣/ ‌٤٨ سال و زنان ‌٨٠/ ‌٥١ سال بوده ولي در سال ‌١٩٤٤ عمر متوسط مردان به ‌٥٠/ ‌٦٣‌ و زنان به ‌٩٥/ ‌٦٨ سال رسيده است. اين افزايش بيشتر شامل وضع تغذيه و بهداشت در دوران كودكي و بهبود وضع درمان و پيشگيري مخصوصا در بيماري‌هاي واگيردار است، ولي در بيماري‌هاي استحاله‌اي مانند تصلب شرايين هنوز پيشرفت چنداني حاصل نشده است.[4]

در بخش پاياني پاسخ آيت‌الله سبحاني آمده است: اين آمار مربوط به اعصار پيشين است ولي اكنون وسايل بهداشت و درمان و تغذيه بهبود يافته و حتي در ايران، ميانگين عمر بالا رفته است. طول عمر بيشتر به وراثت، محيط زيست، نوع كار و شغل از نظر فشار روحي و عصبي و نيز تغذيه صحيح بستگي دارد. افزايش طول عمر به خودي خود علت مرگ نيست، بلكه بر اثر بيماري‌ها و عادات مضر، اعضاي اصلي بدن فرسوده شده و از كار مي‌افتند. هم‌اكنون عمر بالاي صد سال فراوان ديده مي‌شود و در كشورهايي نظير تركيه و قفقاز و كشورهاي بالكان، به علت شرايط زيست‌محيطي و تغذيه طبيعي و سالم، افراد بالاي صد سال فراوان ديده مي‌شوند. در تاريخ زندگي انسان، افراد معمر فراوان ديده شده‌اند و حتي كتاب‌هايي تحت عنوان «المعمرون» نوشته شده است.

پی نوشت:
[1] . عنكبوت/‌١٤.
[2] . صافات/‌١٤٣ـ ‌١٤٤.
[3] . انعام/‌٩١.
[4] . دادگستر جهان، ص ‌١٧٧ تا ‌١٨٢.
منبع» مرکز خبر حوزه

59- « شبكه وكالت» ابتكار امام علي‌النقي(ع) براي آمادگي شيعيان در پذيرش امام غائب

دهمين پيشواي شيعيان، حضرت امام علي بن محمد الهادي (ع) در نيمه ماه ذي‌ الحجه، سال 212 هجري متولد شدند، آن امام همام با فعاليت‌هاي خود به جهاد فكري و فرهنگي در جامعه زمان خود پرداخته و

با ابتكاراتي چون شبكه «وكلا» زمينه را براي آمادگي شيعيان جهت پذيرش امام غائب آرام آرام

فراهم آوردند.

    نام مبارک يازدهمين پيشواي شيعيان،«علی» و نيز از جمله القابشان: نقي، نجيب، مرتضي، هادى، عالم، فقيه، امين است كه مشهورتر از همه «هادي» و «نقي» است.پدر آن حضرت، پيشواي نهم، حضرت امام جواد (ع) و مادرشان بانوي گرانقدر و با فضيلتي به نام «سمانه» است.

قدر و منزلت اين بانوي گرامي بدان پايه بود که امام هادى (ع) درباره‌ ايشان فرمود: «مادرم عارف به حق من و اهل بهشت است و خداوند حافظ و نگهبان او است و او در زمره مادران صديقين و صالحان قرار دارد

مدت امامت ايشان 33 سال و تاريخ شهادت آن حضرت در سال 254 هجري قمري در سن 41 سالگي و محل شهادت در شهر سامرا است.


خلفاي معاصر آن حضرت:

1- معتصم، برادر مامون،2- واثق، پسر معتصم، 3- متوکل، برادر واثق، 4- منتصر، پسر متوکل، 5- مستعين، پسر عموى منتصر، 6- معتز، پسر ديگر متوکل.

امام هادي و شبكه وكالت

شرايط بحرانى که امامان شيعه در زمان عباسيان با آن روبرو بودند، آنان را واداشت تا ابزارى جديد براى برقرارى ارتباط با پيروان خود جستجو کنند. اين ابزار چيزى جز شبکه ارتباطى وکالت و تعيين نمايندگان و کارگزاران در مناطق مختلف توسط امام نبود.

هدف اصلى اين سازمان جمع آورى خمس، زکات، نذور و هدايا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحويل آن به امام و نيز پاسخگويى امام به سؤالات و مشکلات فقهى و عقيدتى شيعيان و توجيه سياسى آنان توسط وکيل امام بود.اين سازمان کاربرد مؤثرى در پيشبرد مقاصد امامان داشت. امام هادى (ع) که در سامراء تحت نظر و کنترل شديدى قرار گرفته بود، برنامه تعيين کارگزاران و نمايندگان را که پدرش امام جواد (ع) اجرا کرده بودند را ادامه داد و نمايندگان و وکلايى در مناطق و شهرهاى مختلف منصوب کرد و بدين وسيله يک سازمان ارتباطى هدايت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدف‌هاى ياد شده را تامين مى‌کرد.

فقدان تماس بين امام و پيروانش، نقش مذهبى سياسى وکلا را افزايش داد، به نحوى که کارگزاران(وکلاى) امام، مسئوليت بيشتري در گردش امور يافتند.وکلاى امام به تدريج تجربيات ارزنده‌اى را در سازماندهى شيعيان در واحدهاى جداگانه به دست آوردند. گزارش‌هاى تاريخى متعدد نشان مى‌دهد که اين وکلا، شيعيان را بر مبناى نواحى گوناگون به چهار گروه تقسيم کرده بودند؛

نخستين ناحيه، بغداد، مدائن و عراق (کوفه) را شامل مى‌شد. ناحيه دوم، شامل بصره و اهواز بود. ناحيه سوم، قم و همدان، و بالاخره ناحيه چهارم، حجاز، يمن و مصر را دربر مى‌گرفت.هر ناحيه به يک وکيل مستقل واگذار مى‌شد که تحت نظر او کارگزاران محلى، منصوب مى‌شدند. اقدامات سازمان وکالت را در دستورالعمل‌هاى حضرت هادى (ع) به مديريت اين سازمان، مى‌توان مشاهده کرد.

ترس و وحشت متوکل از نفوذ معنوى امام در ميان مردم را مى‌توان از انتخاب محل سکونت حضرت فهميد. در عصر امام هادى (ع) مکاتب عقيدتى متعددى همچون «معتزله» و «اشاعره» رواج يافته و آراء و نظريات کلامى فراوانى در جامعه اسلامى پديد آمده بود و بازار مباحثى؛ همچون جبر، تفويض، امکان يا عدم امکان رؤيت خدا، جسميت خدا و امثال اينها بسيار داغ بود.

مطالعه و بررسى حيات علمى امام علي النقي (ع) نشان مى‌دهد که اکثر مناظرات ايشان پيرامون اين‌گونه موضوعات کلامى بوده و روايات متعددى از آن حضرت در اين زمينه نقل شده است که برترى مبانى اعتقادى شيعه را به روشنى ثابت مى‌کند.

از جمله گروه‌هاى باطل و منحرفى که در دوران امامت امام هادى (ع) فعال بودند، گروه «غُلات» را بايد نام برد که افکار و عقايد بى‌اساسى داشتند و خود را شيعه وانمود مى‌کردند.آنان درباره امام غُلُو نموده و براى او مقام الوهيت قائل مى‌شدند و گاهى نيز خود را منصوب از طرف امام قلمداد مى‌کردند و بدين وسيله موجبات بدنامى شيعيان را درميان فرقه‌هاى ديگر فراهم مى‌کردند.امام هادى از اين گروه اظهار دوري و بيزاري نموده، با آنان مبارزه کرده و تلاش مى‌كرد که با طرد آنان، اجازه ندهد لکه ننگى بر دامن تشيع بنشيند.

    منبع : رجانیوز     کدخبر : 107288

58- " انکار امام زمان و یا انکار خورشید؟ "

آن قدر دلایل و نشانه های روشن در حال حاضر برای دوستان بهائی هم هست که اگر فرد منصفی به آن ها مراجعه کند، آن ها را متوجه شده، جای هیچ گونه شک و شبهه ای برایش باقی نمی ماند.
اما متأسفانه به جای آن که شبهه هایی را که مثلاً درباره ی وجود حضرت مهدی علیه السلام مطرح می شود به دنبال پاسخ برای آن باشند، و سخنان افرادی که اشکالات آن شبهات را می دانند بررسی کنند، آن را قبول می کنند! با این حال آن قدر وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای افرادی که بهائیان آنان را به بزرگی می شناسند و نام می برند واضح و روشن است که به وضوح ازا ایشان نام برده اند و با مراجعه به آن مدارک امری این مسأله فهمیده می شود! یکی از این دلایل روشن فرمایشاتی است که جناب باب نموده اند. همان طور که جناب عبدالبهاء نیز اشاره کرده اند، سراسر تفسیر سوره ی یوسف ایشان به حضرت امام زمان علیه السلام اشاره هایی فرموده اند:
"
آغاز گفتار نمود و مقام بابیت اظهار و از کلمه ی بابیت مراد او چنان بود که من واسطه فیوضات از شخص بزرگواری هستم که هنوز در پس پرده عزت است و دارنده کمالات بی حصر و حد، به اراده ی او متحرکم و به حبل ولایش متمسک و در نخستین کتابی که در تفسیر یوسف مرقوم نموده در جمیع مواضع خطاب هایی به آن شخص غائب که از او مستفید و مستفیض بوده نموده و استمداد در تمهید مبانی خویش جسته و تمنای فدای جان در سبیل محبتش نموده و از جمله این عبارت است: یا بقیةالله قد فدیت بکلی لک و رضیت السب فی سبیلک و ما تمنیت الا القتل فی محبتک" (مقاله ی شخصی سیاح، جناب عبدالبهاء، صفحه ی 2)

درست است که جناب عبدالبهاء در ادامه ادّعا کرده اند که منظور جناب باب حضرت بهاءالله بوده است، اما این ادعا به هیچ وجه نمی تواند درست باشد، زیرا:

  1- در خود همین عبارتی که از ایشان نقل شده است، جناب باب آن شخص را بقیّةالله خطاب کرده اند. هنگامی که جناب باب برای مردم کتابشان را می نوشتند، بقیةالله برای همه افراد مشخص است که لقب چه کسی است. هم چنین در هیچ کجا چنین لقبی برای جناب بهاءالله به کار نرفته است که کسی بخواهد چنین نتیجه ای را بگیرد.

2 - دلیل روشن دیگر هم مراجعه به خود تفسیر جناب باب است که در آن جا روشن می شود که منظور ایشان چه کسی بوده است. در همان صفحات ابتدایی تفسیر چنین آمده است:
"
الله قد قدّر أن یخرج ذالک الکتاب فی تفسیر أحسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب على عبده لیکون حجة الله من عند الذکر على العالین بلیغا"(خداوند تقدیر کرده است که این کتاب را در تفسیر احسن القصص (سوره یوسف) از جانب محمد بن الحسن فرزند علی ... فرزند علی بن ابی طالب بر بنده اش خارج سازد تا حجت بلیغ خدا از جانب ذکر (جناب میرزا علی محمد) برعالمیان باشد"

لازم به ذکر است که این قسمت از تفسیر سوره ی یوسف را مُبلغ شهیر بهائی جناب اشراق خاوری در کتاب رحیق مختوم خویش نقل کرده اند.

حال جای سؤال از دوستان بهائی است که چطور چنین شخصی را انکار می کنند؟

منبع : بهائی پژوهی

57- " اولين مدعيان دروغين مهدويت چه کسانی بودند؟  "

مهدي قائم(عج) کيست؟

اولين مدعيان دروغين مهدويت چه کسانی بودند؟

دوران امامت امام عسکري مقارن با حکومت عباسيان بود و اين حاکميت، موضوع امامت را برنمي تابيد، در چنين شرايطي، تشخيص جانشين امام يازدهم امري دشوار و پيچيده بود. علاوه بر اين، اقدامات حکومت عباسي براي دستيابي فرزند امام يازدهم و يا يافتن اثر و نشانه اي از وجود فرزندي براي آن حضرت...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مليحه پژمان: همزمان با امامت امام زمان(عج) فرقه هاي مختلفي پديدار شد که مسير حرکت امامت را با فراز و نشيب هايي همراه کرد.اما امام حسن عسکري(ع) براي تبيين امامت حضرت ولي عصر(عج) چه تدابيري انديشيد؟ حجة الاسلام ناصر رفيعي اين موضوع را در گفتگوي پيش رو مورد بررسي قرار داده است.

اولين مدعيان دروغين مهدويت :

دوران امامت امام عسکري مقارن با حکومت عباسيان بود و اين حاکميت، موضوع امامت را برنمي تابيد، در چنين شرايطي، تشخيص جانشين امام يازدهم امري دشوار و پيچيده بود. علاوه بر اين، اقدامات حکومت عباسي براي دستيابي فرزند امام يازدهم و يا يافتن اثر و نشانه اي از وجود فرزندي براي آن حضرت، شمار اندکي از شيعيان را که از ولادت و امامت حضرت مهدي (عج)آگاه بودند، ناگزير به در پيش گرفتن تقيه مي ساخت.

حجة الاسلام رفيعي با بيان اين مطلب به خبرنگار ما مي گويد: « اين مسائل دست به دست هم داده تا در کنار اموري چون جهالت، جاه طلبي و کسب شهرت، زمينه را براي ظهور مدعيان دروغين و طرح ادعاهاي بي اساس در مسأله امامت و در نتيجه پيدايش فرقه هاي جديد فراهم مي کرد.اين در حالي بود که امام عسکري باوجود رعايت تقيه شديد، در مسأله امامت و جانشيني بعد از خود، شماري از اصحاب خاص و وکيلانش را از اين امر آگاه نموده بود».


وي ادامه مي دهد: «با توجه به اين امور و شرايط خاص زماني، اين پيش بيني از سوي ديگر امامان نيز صورت گرفته بود و بنابراين نسبت به معرفي مهدي(عج) و تأکيد بر وجود ايشان و بازگو کردن نشانه ها و صفات آن حضرت اقدام کرده بودند. حتي نام و لقب و صفات او ذکر گرديده و از وقوع غيبت آن حضرت خبر داده شده بود و البته اين نکته را نيز بايد اضافه کرد که ائمه ملاک هاي تعيين و تشخيص امام را بيان کرده و در اختيار شيعيان قرار داده بودند تا اگر در چنين شرايطي، دراين امر دچار مشکل شدند، به اين ملاکها و معيارهاي تشخيص تمسک جويند و از سرگرداني و گمراهي درآيند.»

اين استاد حوزه و دانشگاه درباره ملاکهاي تشخيص امامت امام زمان مي گويد:«اين ملاکها گذشته از پاره اي صفات عمومي چون زهد و تقوي و صيانت و دين و ايمان، بيشتر در دو امر اساسي تجلي و ظهور داشت و ائمه(ع) نيز بر آن دو به عنوان نشانه هاي اساسي شناخت امام تأکيد مي کردند.اين دو امر عبارت بودند از علم جامع و کامل، و بروز معجزات و کرامات، که در گفتار امامان(ع) از آن به بينه تعبير شده است و اغلب به صورت خبر دادن از غيب و بازگو کردن اسرار دروني افراد جلوه مي نمود.اين دونشانه از ديرباز ملاک اساسي براي شيعيان در تشخيص امام بر حق بود.»

وي ادامه مي دهد: «با در دست داشتن چنين معياري، علي القاعده کسي از شيعيان نبايد در تشخيص جانشين امام يازدهم (ع) دچار انحراف و کج روي شود، کما اينکه بسياري از شيعيان، که پس از رحلت امام عسکري به سامرا مي آمدند و در آن جا از اين امر اطلاع مي يافتند، براي يافتن مرجع اصلي و حقيقي براي حل و فصل امور ديني شان، به همين ملاک ها تمسک مي جستند و به هدف خود مي رسيدند».

غيبت و موضوع فرقه ها :

رفيعي در مورد پيدايش فرقه هاي جديد با شروع امامت امام زمان (عج) مي گويد: «شهادت امام عسکري و حضور نداشتن آشکار امام در جامعه، زمينه را براي بروز انحرافهاي فرقه اي مساعدتر مي نمود؛ به طوري که در آغاز غيبت صغري اختلافاتي درباره مسأله امامت پديد آمد که به پيدايش فرقه هاي جديدي منجر شد و هر يک درباره امام دوازدهم (عج) و ش ناخت او و تعيين اين که او کيست، عقايد خاص خود را داشتند».

اين استاد اخلاق خاطر نشان مي کند:« با بررسي عقايد کلي همه اين فرقه ها مي توان آنها را در پنج دسته عمده تقسيم کرد.مهم ترين و اصلي ترين اين طوايف که بعدها نيز باقي مانده و اکثريت جامعه شيعي را تشکيل مي دادند، همان اماميه اثني عشريه بودند که در آن زمان به نام قطعيه شهرت يافتند؛ زيرا بر امامت فرزند حضرت عسکري(ع) به عنوان امام زنده و دوازدهمين پيشواي شيعيان يقين داشتند.آن ها معتقد بودند که امام عسکري(ع) به شهادت رسيده و پسري را به جانشيني خود باقي گذاشته که همان مهدي موعود است، به حق قيام خواهد کرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد نمود.

اکثريت اين طايفه، ولادت و زنده بودن امام و وصايت حضرت عسکري(ع) به ايشان را پذيرفته و معتقد بودند که اين دوران همان دوران غيبتي است که در روايات پيش بيني شده است. در واقع اينان کساني بودند که با تمسک به اخبار و روايات وارده از ناحيه ائمه معصومين و راهنمايي وکلا و نائبان خاص امام عصر، به وجود امام دوازدهم (عج) با چنين صفاتي، بدون اين که آن حضرت را ديده باشند، يقين پيدا کرده و با توجه به معيارهاي شناختي که ذکر شد، از ابتلا به انحرافهاي عقيدتي در مسأله امامت مصون مانده بودند».

وي ادامه مي دهد:«فرقه هاي ديگر شامل واقفيه، جعفريه، محمديه و قائلان به انقطاع امامت بودند».

مهدي قائم(عج) کيست؟ :

اين کارشناس ديني در مورد فرقه واقفيه مي گويد:« پيروان اين فرقه معتقد بودند که امام يازدهم همان مهدي قائم است؛ زيرا به گمان آنها وي امامي را بعد از خود معين نکرد و به کسي وصيت ننمود. پيروان اين نظريه در چگونگي توقف خود و مهدويت امام يازدهم متفاوت بودند. گروهي از ايشان مي پنداشتند که امام عسکري از دنيا نرفته است، بلکه در پرده غيبت به سر مي برد.فرض آن ها بر اين مطلب استوار بود که هيچ امامي تا پسر خود را به جانشيني معرفي نکند، از دنيا نمي رود و چون امام عسکري (ع) به کسي وصيت نکرده، پس او همان مهدي مي باشد که داراي دو غيبت است و اينک زمان غيبت اول اوست.

گروه ديگر از واقفيه بر آن بودند که امام عسکري (ع)از دنيا رفته است، ولي بار ديگر رجعت مي کند و او همان مهدي قائم خواهد بود.آن ها يقين داشتند که امام عسکري(ع) بدون وصيت به کسي درگذشته است، بنابراين ترديدي نيست که او مهدي موعود و همان کسي است که قيام خواهد کرد تا زمين را پر از عدل و داد کند. گروه ديگر، واقفيه لا ادريه بودند و تصور مي کردند که امام يازدهم (ع) به شهادت رسيده؛ ولي با توجه به اينکه زمين نمي تواند از حجت خدا خالي باشد، بايد جانشيني داشته باشد، هر چند مطمئن نبودند که جانشين او کيست.

بنابراين در امامت آن حضرت توقف کردند و مصمم شدند تا زمان روشن نشدن اين امر تصميمي نگيرند. اين گروه عقيده داشتند که پس از امام عسکري(ع) برادرش جعفر، که از وي جوان تر بود، به امامت رسيد. با اين حال پيروان اين عقيده، که همانند واقفيه از وصايت امام عسکري(ع) به فرزندش بي اطلاع بودند، در چگونگي انتقال امامت به جعفر اختلاف داشتند و به چهار دسته تقسيم شدند».

و دکتر رفيعي درباره عقيده پيروان فرقه محمديه مي گويد:«اين فرقه معتقد بودند که محمد، پسر بزرگ امام هادي(ع) که در زمان حيات آن حضرت درگذشت، امام بعد از ايشان بود.

به ادعاي ايشان چون امام عسکري(ع) به کسي وصيت نکرده بود، امامت او ساقط است و جعفر نيز چون صلاحيت امامت نداشت، نمي توانست امام باشد و اين امر تنها در محمد پسر امام هادي(ع) مسلم است؛ زيرا او پسري صالح از خود باقي گذاشت که به زعم آنها شايسته امامت بود و برخي از ايشان او را همان مهدي قائم مي دانستند و گروهي مرگ او را انکار کرده و قائل به غيبت او شده بودند.»

وي درباره قائلان به انقطاع امامت مي گويد:« قائلان به انقطاع امامت معتقد بودند که پس از امام عسکري(ع) امامي وجود ندارد. آنها معتقد بودند که چون امام عسکري(ع) بدون جانشين از دنيا رفته است، امامت متوقف شده تا اين که خداوند مهدي(عج) را از ميان امامان گذشته برگزيند و به قيام مبعوث سازد. آنان به احاديث متواتر درباره قيام مهدي موعود عقيده داشتند و دوره زماني پس از رحلت امام عسکري(ع) را دوره فترت نبوت و امامت مي دانستند».

منحرفان حذف مي شوند :

رفيعي خاطر نشان مي سازد: «به هر حال همه فرقه هاي انحرافي مذکور، که اغلب به جهت نا آگاهي به امامت حضرت مهدي (عج) و جانشيني امام عسکري(ع) و بروز برخي جاه طلبي ها پديد آمدند، اينان بزودي در جامعه شيعي محو شده، اثري از آن ها باقي نماند و از ميانشان تنها فرقه قطعيه اثني عشري باقي ماندند.

اين امر ناشي از آن بود که استدلال هايي که اين طوايف براي اثبات حقانيت خود و عقايدشان ارائه مي دادند، در مقايسه با ادله اي که قطعيه بر صحت اعتقادشان مي آوردند، بسيار ضعيف و غيرقابل پذيرش بود.علاوه آن که نظام گسترده نيابت و وکالت، که به طور مستقيم توسط امام(ع)هدايت و کنترل مي شد، بزودي و با کاهش مختصر اعمال فشارهاي عباسيان، تلاش گسترده اي در زمينه ايجاد آگاهي عمومي نسبت به امامت و مسأله غيبت حضرت مهدي (عج) در جامعه شيعه آغاز کرد.

در اين راستا بايد به فعاليتهاي ارزنده علماي شيعه در اين عصر نيز توجه خاصي شود که در زمينه آگاهي بخشي و اطلاع رساني به شيعيان، از طريق ارشاد و وعظ و يا تأليف و تصنيف کتابهايي در همين باب، اقدامات شايان توجهي انجام دادند.»

منبع :
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir)

56 - " مراتب انتظار فرج "

 

مراتب انتظار فرج

مراتب انتظارفرج

براي حالت انتظار فرج و گشايش در امور،سلسله مراتبي وجود دارد که با توجّه به نوع مشکلي که چشم به راه حل آن هستيم ،تنظيم مي گردد.

 

۱- انتظاردرجهت گشایش امورشخصی :

اوّلين و ضعيف ترين مراتب انتظار ،انتظار براي گشايش در امور شخصي خود و فتح و فرج غصّه ها و ناگواري هاي فردي مي باشد . البتّه همين امور شخصي گاهي غصّه هاي زندگي مادّي و امور عادّي خود است و گاهي دردها و غصّه هاي معنوي که انسان در دل دارد و خواستار گشايش آن با فرج امام زمان (ع)است. وجود مبارک حضرت مهدي (ع)در توقيع شريفي که به محمّد بن عثمان العمري ارسال داشتند بعد از جواب سؤالات اسحاق بن يعقوب مي فرمايند: «براي تعجيل در فرج بسيار دعا کنيد که آن فرج خود شماست »(1)...

در دعاي افتتاح نيز مي خوانيم :«خداوندا پراکندگي ما را به وسيله او جمع و گسيختگي مان را دور کن و پريشاني ها را بدو پيوست کن و کمي مان را به وسيله او زياد کن و ذلّت ما را به وسيله او تبديل به عزّت کن و...فقر ما را به وسيله او جبران کن و شکاف و تفرقه ما را به او برطرف کن وسختي ما را به وسيله او آسان کن و...».

 

2. انتظار جهت گشايش در امور مؤمنان:

دومين مرتبه انتظار ،انتظار براي رفع مشکات از جامعه ايماني و آحاد مؤمنان و موحّدان است ؛مشکلاتي که از جهت مادّي و معنوي ،ديني و دنيايي مؤمنان را محاصره نمود وآنان را در نوعي سرگرداني و بي ساماني قرار داده است . حضرت سجّاد (ع)مي فرمايد : «زماني که قائم ما قيام کند،خداوند آفت را از شيعيان ما بزدايد و دل هاي آنان را چون پاره هاي آهن (سخت و تزلزل ناپذير)کند و هر مرد آنان را قدرت چهل مرد دهد. آنان فرمانروا و سالار جهان خواهند بود» .(2)

حضرت باقر (ع)مي فرمايند: «هر گاه زمان ما (ظهور ما)فرا رسد و مهدي ما بيايد،شيعه ما از شير دليرتر و از سر نيزه برنده تر خواهد بود... »(3)

حضرت علي (ع)مي فرمايند: «با مهدي ما حجّت ها تمام مي شود ،او پايان بخش امامان ،نجات بخش امّت و منتهاي نور است ».

در دعاي افتتاح چنين مي خوانيم : «خدايا ما به سوي تو از دوري پيغمبرمان (ص)و غايب بودن وليّ مان شکايت مي کنيم ».

همچنين در دعاي عهد با امام زمان (ع)(5)مي خوانيم خداوندا با حضور حضرت (ع)اين گرفتاري را از اين امّت برطرف کن و ظهور او را براي مان نزديک کن».

 

3. انتظار در جهت گشايش امور آحاد انساني :

سومين مرتبه انتظار ،انتظار براي گشايش در امور جامعه جهاني و همه آحاد و ساکنان زمين است ،زيرا ظهور اما عصر (ع)نويد بخش امنيت و عدالت جهاني است و از برکات و آثار آن، همه اهل زمين برخوردار خواهند شد . حضرت باقر (ع)مي فرمايند: «زماني که قائم به پا خيزد ،ايمان را به هر دشمن کينه توزي عرضه مي کند ،اگر از جان و دل ايمان نياورد ،گردنش زده مي شود ،يا همچون ذميّان امروز جزيه مي پردازد و به کمر او زنّار مي بندد وآنان را از شهرها ،به حومه ها و روستاها بيرون مي کند ».

در دعاي عهد با امام زمان (ع)(6)مي خوانيم :«خداوندا،او را پناهگاه بندگان مظلومت قرار ده...»

 

4. انتظار جهت گشايش امور جامدات ،گياهان و حيوانات :

چهارمين مرتبه انتظار ،انتظار براي گشايش در حيات حيوانات ،گياهان و جمادات است ،زيرا با امر فرج در زمين و زمان و عالم نباتات و حيوانات نيز تحوّلات مثبت ايجاد خواهد شد و دامنه ظهور و شعاع نور آن شامل حال آنان نيز مي گردد. همچنان که در عصر غيبت مي خوانيم: « ظهر الفساد في البرّ و البحر بما کسبت أيدي النّاس ».

پيامبر اکرم(ص)فرمودند : «او زمين را ،همچنان که آکنده از ستم و بيداد شده،از عدل وداد پر مي کند. آسمان از ريختن نزولاتش هيچ دريغ نمي ورزد و زمين از روياندن گياهانش ».(7)

حضرت علي (ع)فرمودند: «زماني که قائم ما قيام کند ،آسمان نزولات خود را فرو ريزد و زمين گياهانش را بروياند و کينه و دشمني از دل هاي بندگان رخت بربندد و درندگان و چرندگان با هم بسازند چندان که زنان زيور(زنبيل )به سر ، عراق را تا شام مي پيمايند وجز بر علف و سبزه گام نمي نهند و هيچ درنده اي آنها را آشفته و هراسان نمي کند».(8)

پيامبر(ص)فرمودند قيامت برپا نمي شود تا زماني که زمين از ستم و دشمني آکنده شود ،آنگا ه مردي از خاندان من قيام کند و زمين را ،همچنان که از ظلم و جور آکنده شده از عدل و داد پرکند».(9)در اين باره ،در دعاي عهد(10) مي خوانيم :«خداوندا ، سرزمين هايت را آباد کن و بندگان را زندگي (حقيقي)ببخش».

 

5. انتظار جهت گشايش امر انبيا و اولياء :

پنجمين مرتبه انتظار ،انتظار جهت گشايش غصّه ها و دردهاي اوليا و انبيا در گذشته تاريخ و شادماني و فرج براي آنان است . در دعاي ندبه ،در همين رابطه ،مي خوانيم : «کجاست آن کسي که انتقام خون پيامبران و فرزندان آنها را مي گيرد».

 

6. انتظار جهت گشايش در امور آل محمد (ص) :

ششمين مرتبه انتظار ،انتظار براي گشايش امر پيامبر (ص)و امامان معصوم (ع)و مستضعفان واقعي است ،زيرا با ظهور امام عصر (ع)دولت کريمه اهل بيت (ع)تشکيل خواهد شد و بازگشت مجدّد آنان به دنيا با رجعت شروع خواهد گشت ؛به عبارتي فرج امام عصر (ع)فرج آل محمّد (ص)است و موجب شادماني رسول الله (ص)است و اهل بيت (ع)خواهد شد . آري تا ظهور امام زمان (ع)اتّفاق نيفتد ،همچنان اهل بيت (ع)در استضعاف و مظلوميّت به سر مي برند.

مفضّل بن عمر مي گويد :از امام صادق (ع)شنيدم که فرمود : «رسول خدا (ص)نظري به علي ،حسن وحسين (ع)افکند و گريست و فرمود :شما مستضعفان بعد از وفات من هستيد »

مفضّل گويد :عرض کردم يابن رسول الله معني آن چيست؟

فرمود : «يعني شما امامان بعد از من هستيد ،چون خداوند مي فرمايد : «و مي خواهيم بر آنان که در زمين به ضعف کشيده شده اند ،تفضّل نماييم و آنان را پيشوايان و وارثان حکومت حق سازيم»پس اين آيه در مورد ما اهل بيت (ع) تا روزقيامت جاري است».(11)

همچين در کتاب «غيبت»شيخ طوسي آمده که از امير المؤمنين (ع)روايت شده است در مورد قول خداوند متعال :«و نريد أن نمنّ علي الّذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين »فرمودند :«ايشان اهل بيت محمّد (ص)هستندکه خداوند مهدي آنان را بعد از رنجيدن آنها (استضعاف آنها) مي آورد سپس آنان را عزّت مي بخشد و دشمنانشان را ذليل مي سازد».(12)

نيز در دعاي ندبه مي خوانيم «کجاست آن کسي که انتقام خون کشته کربلا ـ امام حسين (ع)ـ را بگيرد ».يا در دعاي عهد با امام زمان (ع)مي خوانيم :«خداوندا پيامبرت (ص)و پيروان او را به ديدارش شادمان کن و پس از او به بيچارگي ما رحم کن ،خداوندا با حضورش اين گرفتاري را از اين امّت برطرف کن و...»

در دعاي قنوت امام حسن عسگري (ع)آمده است بار خدايا، به درستي که حقّ ما پس از تقسيم شدن در دست غاصبان ،دست به دست گشت و حکومت ما پس از مشورت به چيره شدن و زورمندي (دشمنان )واقع شد و پس از آنکه برگزيده امّت بوديم ميراث آنها شديم که وسايل لهو و بازيگري با سهم يتيم و محتاج و بيوه خريداري گرديد و اهل ذمّه بر مردم مؤمن حکومت يافتند و فاسقان هر قبيله عهده دار امور آنان گشتند که نه دفاع کننده اي هست تا آنها را از هلاکت دور سازد و نه سرپرستي که به آنان با ديده مهر بنگرد و نه صاحب مهرباني که جگر تفتيده را از گرسنگي برهاند و آن را سير کند ،پس آنان با خواري در خانه گمشده اي واقع شده اند و گرفتار فقر و همنشين اندوه و ذلّت مي باشند».

 

7. انتظار جهت گشتايش امور ملکوتيان:

هفتمين مرتبه انتظار ،انتظار براي گشايش غصّه ها و اندوه فرشتگان و ملکوتيان مي باشد ،زيرا مصائب اولياي الهي و به ويژه مصيبت حضرت سيّدالشهدا (ع)آنان را غمزده و رنجور ساخته و آنان در انتظار گشايش امر هستند. امام باقر (ع)در جواب ابوحمزه ثمالي که از علّت نام گذاري آن حضرت به «قائم»پرسيد ،فرمودند چون جدّم حسين (ع)کشته شد ،فرشتگان با گريه و فغان به درگاه خداوند عزّ و جلّ فرياد بر آوردند که: اي خدا و سرور !آيا از کسي که برگزيده تو و فرزند برگزيده تو و بهتر آفريده تو را مي کشد چشم مي پوشي ؟خداوند عزّ وجل به آنان وحي فرمود که :فرشتگان من آرام گيريد، به عزّت و جلالم سوگند که از آنان انتقام خواهم گرفت گرچه زمانش به طول انجامد . آنگاه خداوند امامان نسل حسين(ع)را به فرشتگان نشان داد وفرشتگان بدان شادمان گشتند. در ميان آنان يکي ايستاده بود و نماز مي خواند.خداوند فرمود :با اين قائم از آنان انتقام مي گيرم».

 

8. انتظار جهت گشايش در امور امام زمان (ع):

 هشتمين مرتبه انتظار ،انتظار ظهور براي گشايش غصّه ها و دردهاي خود امام زمان(ع)و شادماني قلب آن بزرگوار است ،زيرا قلب امام عصر(ع)در دوران غيبت نقطه مرکزي بزرگ ترين و عظيم ترين مصائب و دردهاست ،به طوري که :

1. در دوران غيبت حقّ ولايت و حکومت به دست شرورترين انسان ها غصب شده ،دين و احکام الهي مورد هجوم قرار گرفته و بهترين پيروان ايشان در سخت ترين شرايط زندگي مي کنند.

يکي از علماي اهل معرفت مي گويد:اگر از حضرت علي (ع)21سال غصب حکومت و ولايت سياسي شده و ايشان در استضعاف و مشکلات فراوان قرار گرفت ،به گونه اي که خود فرمودند صبر کردم در حال که در چشمم خار و در گلويم استخوان بود »،(13)امام زمان (ع)بيش از 1100سال است که در اين حالت به سر مي برد ،او داغدار مصائب همه انبيا و اوليا و از .جمله داغدار مصائب مادرشان حضرت زهرا(س)و جد بزرگوارشان امام حسين (ع)هستند و داغ اجداد طاهرينشان را به دل دارند.

2. حقّ ولايت و حکومت خود را غصب شده مي بيند.

3. بي توجّهي و تاراج ثروت ها و حقوق شرعي مانند خمس ،فدک و ...را شاهد است.

4. فتنه ها ،خونريزي ها و بي عدالتي ها را مي بيند.

5. گناهان و معاصي همه انسان ها از جمله شيعيان ،او را آزار مي دهد .

6. از تحريفات ديني ،فرقه سازي ها و مکاتب انحرافي خبر دارد.

7. تعطيلي احکام الهي و حدود و قوانين شرعي را شاهد است.

8. از حال دانشمندان و علما ي منحرف ودنيا زده خبردار است.

9. پيروان وشيعيان خود را بي سرپرست نظاره مي کند.

10. پيشرفت کفر و نفاق و سرعت وپيروزي هاي ظاهري آنان را مي بيند.

11. از عمق شرک و رياکاري و جريانات ضد ّتوحيد ي خبردارد.

و ده ها و صدها اتّفاق و حادثه ناگوار را نظاره گر است که هر يک به تنهايي ايشان را سخت آزرده خاطر مي سازد. آري بالاترين حالت انتظار و مقدّس ترين و عميق ترين نوع انتظار در خود حضرت وجود دارد،زيرا از علم و اشراف کامل به احوال هستي برخوردار است و روحيه اصلاح گري و عزت طلبي در روح بلند او موج مي زند .

 

پی نوشت ها :

 

1.غيبت طوسي ،ص292.

2. ميزان الحکمه ،ح1240.

3. همان، ح1232.

4. همان ،ح1166.

5. مفاتيح الجنان ،ص904.

6. ميزان الحکمه ،ح1248.

9. همان ،ح1241.

10. همان ،ح1170.

11.مفاتيح الجنان ،ص904.

12. تفسير نور الثقلين،ج6،ص311.

13. همان ،ج5،ص311.

 

منبع:نشريه موعود شماره 102

55 - "در مورد حقیقت و واقعیت حضرت مهدی (عج) که بسیار در آن تشکیک می‌کنند، پاسخ‌های جامعی ارائه نمایی

سؤال :

تعدادی از دانشجویان ترم استاد را به خاطر تبلیغ نظریات سروش حذف کردیم، اما از شما درخواست داریم که در مورد حقیقت و واقعیت حضرت مهدی (عج) که بسیار در آن تشکیک می‌کنند، پاسخ‌های جامعی ارائه نمایید تا بتوانیم شبهات ایجاد شده برای سایر دوستان را بزداییم.

جواب :

در پاسخ به موضوع و نیز مباحثه، به چند مسئله‌ی مهم باید توجه نمود:

الف – با بصیرت کامل دقت کنیم و مخاطب خود را دقت کنیم که اساساً تشکیک کنندگان در «حقیقت و واقعیت» وجود مقدس حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه‌الشریف، به دنبال چه هستند و چه قصد دارند از این نمد چه کلاهی ببافند؟! باید توجه کنیم و توجه دهیم که به تصریح کلام وحی و نیز حکم عقل، هیچ فردی در روی زمین بدون «امام» نخواهد بود، لذا اگر امام حق را نشناسد و پیروی او را ننماید، به طور قطع امام باطل را جایگزین او خواهد نمود و از او پیروی خواهد کرد. لذا هدف از ایجاد تشکیک در وجود امام حق [که همان جایگزینی امامان باطل است] روشن می‌گردد.

ب – در تفکر، تدبر و مباحثه، دقت کنیم و دقت دهیم که آیا شخص تشکیک کننده، به حقایق و واقعیات قبلی که لازمه‌ی یک معرفت و ایمان صحیح است دست یافته و آنها را قبول دارد؟ یا این که از اساس قبول ندارد و این موضوع را بهانه برای ایجاد انحراف در اذهان عمومی دیگران نموده است؟

به عنوان مثال: اگر کسی وجود یک استاد دانشگاه را قبول نداشته باشد، معنا ندارد که راجع به چگونگی تدریس او بحث نماید. اگر کسی خدا، رسول، کتاب، معاد، عدل و امامت و ولایت را قبول نداشته باشد و یا بگوید که قبول دارم، اما تعریفی که از آنها می‌دهد با حقیقت و واقعیت دین متفاوت بوده و حتی منافات داشته باشد، دیگر معنا ندارد که راجع به بودن یا نبودن شخص حضرت مهدی (عج) تشکیک یا بحث نماید. مگر می‌شود کسی خدا را قبول نداشته باشد، سپس راجع به نبوت بحث کند؟ یا وجود پیامبر اکرم (ص) یا نبوت و خاتمیت او را قبول نداشته باشد، بعد راجع به کتاب یا اوصیای او صحبت نماید؟!

ج – اما اگر کسی از این مراحل به سلامت عبور نمود و صادقانه ابراز داشت: که خدا، رسول ... و سایر اصول را قبول کرده و ایمان آورده‌ام، اما راجع به وجود شخص حضرت مهدی (عج) به نتیجه نرسیده و یا شک کرده‌ام، مسئله متفاوت می‌شود و باید ابتدا راه یافتن [که امروزه به همان روش تحقیق معروف شده است] را به او نشان داد و سپس از همان راه او را به حقایق و واقعیت‌ها آشنا نمود.

دقت شود که نه فقط در اسلام یا مهدویت، بلکه در هیچ موضوعی نمی‌شود که انسان از راهی که دلش خواست تحقیق کند و منتظر نتیجه‌ای صحیح هم باشد! بدیهی است که این مهم در معرفت دین بسیار حساس‌تر است. امام زمان (عج) می‌فرمایند:

«طَلَبُ المَعارف مِن غَیرِ طَریقِنا اهل البیت، مُساوِقٌ لانکارنا» - جستجوی معارف از غیر طریق ما اهل بیت، به انکار ما سوق می‌یابد.

د – برای تشکیک چنین پژوهشگر صادقی، دو طریق اثبات وجود دارد که عبارتند از: عقل و نقل.

طریق عقل به کسی که به خداوند حکیم و ارسال انبیاء و اوصیای او ایمان آورده است، این است که توجه کند پس از پیامبر اکرم (ص) تکلیف هدایت چه شد؟ آیا خداوند (به قول یهودی‌ها تعطیل کرد و رفت)؟! آیا گفت: تا اینجا من شما را به هدف از خلقت هدایت کردم، از اینجا به بعد خودتان خود را هدایت کنید؟ اگر قیافه‌ی علمی گرفتند که بشر رشد یافته و ...، می‌پرسیم یعنی چه؟ آیا نیاز به هدایت ندارد، یا خود می‌تواند خود را هدایت کند؟ اگر بگوید نیاز به هدایت ندارد، خطا بودن اندیشه روشن است. چرا که بشر هم چنان گرفتار و غرق در دریای چه کنم‌هاست و راه کارها بر او روشن نیست. و اگر بگوید خود می‌تواند خود را هدایت کند! دور تسلسل لازم می‌آید. چطور ممکن است که نیازمند به هدایت، بتواند خود هدایت‌گر باشد؟ به آیات ذیل که بسیار گویاست دقت شود:

«قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (یونس - 35)

ترجمه: (و نيز) از ايشان بپرس آيا از شركاى شما كسى هست كه به سوى حق هدايت كند؟ بگو كه تنها خدا به سوى حق هدايت مى‏كند، آيا با اين حال، كسى كه به سوى حق هدايت مى‏كند سزاوارتر است كه مردم پيرويش كنند، و يا كسى كه خودش راه به جايى نمى‏برد مگر آنكه ديگرى هدايتش كند. پس شما را چه شده و چگونه حكم مى‏كنيد؟

«أَ فَمَنْ يَمْشي‏ مُكِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ يَمْشي‏ سَوِيًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» (الملک - 22)  

ترجمه: پس آيا كسى كه با صورت روى زمين مى‏خزد هدايت يافته‏تر است و يا آن كس كه استوار و راست قامت در صراط مستقيم گام برمى‏دارد؟

پس، لازم است که خداوند حکیم و علیم، خود هادیان را انتخاب و گسیل نماید و این هدایت باید به صورت مستمر بوده و هیچ‌گاه منقطع نگردد.

ھ – حال می‌خواهیم بدانیم که این حجت خدا، راهنما و هادی یا امام و ولی‌الله در زمان ما کیست؟ یعنی مصداق واقعی «امام» کیست؟ آیا شخصیت این امام برای امت باید مجهول بماند یا روشن باشد؟ آیا به ظن و گمان و خیال و تفسیر به رأی خود می‌توانیم بگوییم که «امام» کیست؟ یا باید ببینیم خداوند چه فرموده است؟ خداوند متعال فرمود: رسول را نفرستادم مگر برای آن که اطاعتش نمایید (النساء – 64) و می‌فرماید: خدا و رسول را اطاعت کنید (آل عمران – 32) و می‌فرماید: ای مؤمنین از خدا و رسول و اولی‌الامر اطاعت کنید و اگر در امری اختلاف کردید به رسول (ص) رجوع کنید (النساء – 59) و در نهایت فرمود: پس وقتی به او رجوع کردید، هر چه حکم نمود بپذیرید.

پس، راجع به اصل ضرورت وجود حجت، با عقل و نقل به نتیجه رسیدیم، اما راجع به مصداقش از پیامبر اکرم (ص) می‌پرسیم که جانشین شما کیست؟ می‌فرماید: علیة بعد حسن، بعد حسین ... و در آخر مهدی این امت از ماست (غدیر خم و بسیار از منابع دیگر حدیث در تشیع و تسنن).

امام اول نیز امام دوم و ... را معرفی نمودند و اینک از امام حسن عسکری سؤال می‌کنیم که امام بعد از شما که باید مهدی این امت باشد کیست؟ آیا به دنیا آمده است یا خیر؟ می‌فرماید: بله، او فرزند من است و به دنیا آمده است.

تذکر: البته دلایل بر اثبات وجود بسیار است که در این مختصر سعی بر آن بود که تا حدی راه تفکر، تحقیق و بحث نشان داده شود.

منبع : وب سايت شبهه

54 - "آیه‌ای که در آن «بقیت‌الله» آمده است، مربوط به تجارت و سود ناشی از آن است، پس چرا این نام را ب

سؤال :

 آیه‌ای که در آن «بقیت‌الله» آمده است، مربوط به تجارت و سود ناشی از آن است، پس چرا این نام را بر امام زمان (عج) اطلاق نموده و آیه را به ایشان نسبت می‌دهیم؟

جواب:

همان‌طور که می‌دانید، قرآن کریم آخرین کتاب خدا برای دین جهانی است. بدیهی است که چنین کتابی باید از بیان هیچ مطلبی که در شناخت و عمل لازم می‌آید فروگذار ننموده باشد. لذا بیان حق تعالی در قرآن مجید، ضمن آن که «محکم و متشابه» - «تفسیر و تأویل» و ... دارد،  دارای روح و جسم و ظاهر و باطن است. چنان چه در احادیث بیان شده است که قرآن را ظاهری و باطنی است و باطن آن را باطنی تا هفتاد باطن است. (البته این معنا برای ذهن ما نا آشنا و غیر قابل فهم نیست، چرا که هر جمله‌ی ایجازی دارای ظاهر و باطن و بواطن است – به ویژه اگر آن جملات ادبی و حکیمانه نیز باشند).

به عنوان مثال: برخی از آیات قرآن کریم «محکم» است. مثل این که می‌فرماید:

«ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكيلٌ» (الأنعام - 102)

ترجمه: اين خداى (يكتا است) كه پروردگار شما است خدايى جز او نيست خالق همه چيز است، پس او را بپرستيد كه عهده‏دار همه چيز است‏.

یا آن که می‌فرماید:

«إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه - 14)

ترجمه: من خداى يكتايم، معبودى جز من نيست، عبادت من كن و براى ياد كردن من نماز به پا كن.

اما برخی از آیات متشابه هستند، یعنی آن را به هر چیز شبیه دیگری می‌توان نسبت داد. مثل آن که می‌فرماید: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِم‏‏ - دست خدا بالاتر از دست‌های آنان است». حال سؤال می‌شود که مگر خدا دست دارد؟ اگر دارد چگونه و چه شکلی و به چه بزرگی است و اگر ندارد، معنای این ایجاز چیست؟

آیات متشابه با آیات محکم تفسیر و تأویل می‌شوند. مثلاً وقتی آیه‌ی فوق با آیه‌ی «لیس کمثله شیء – هیچ چیزی مانند او نیست» تطبیق می‌گردد، معلوم می‌شود که منظور از «ید» دستی مانند دست دیگران نیست، بلکه تعبیری از دست علم، دست قدرت یا دست رحمت و رأفت ... است.

یا به عنوان مثالی دیگر می‌فرماید:

«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في‏ أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (الأعراف - 180)

ترجمه: خدا را نام‏هاى نيكوتر است او را بدانها بخوانيد و كسانى را كه در نام‏هاى وى كجروى مى‏كنند واگذاريد. به زودى سزاى اعمالى را كه مى‏كرده‏اند خواهند ديد.

در اینجا سؤال ایجاد می‌شود که مگر «اسم»های خدا چیست که عده‌ای در آن کج‌روی می‌کنند؟ اصلاً مگر اطلاق یک اسم به خدا، مثل علیم، رحمان، رحیم و ... کج‌روی دارد؟ و دیگر آن که اسمای الهی چه ربطی به اعمال دارد که اگر کج روی در اسمای الهی بکنند، سزای اعمالمان را می‌بینند؟

پس، نیاز به معلم و مفسر کتاب ضرورتی اجتناب ناپذیر است. آنان که «مثل وهابیت» می‌گویند کتاب خدا برای ما کافی است، حتی به یکی از این سؤال‌ها نمی‌توانند پاسخ درست و متقنی بدهند. در دنیا کدام کتابی (حتی الفبا) بدون معلم و مفسر بوده که قرآن کریم باشد؟!

پس، از خود قرآن سؤال می‌کنیم که معلم، مفسر، عالم به محکم و متشابه، تفسیر و تأویل و نیز ظاهر و باطن و بواطن قرآن کریم کیانند؟ خداوند متعال خود قبل از سؤال فرموده است که به پیامبر و اولی ‌الامر  و راسخون فی العلم مراجعه کنید و پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند که پس از من به اهل بیت (ع) من مراجعه کنید.

حال از امام صادق علیه‌السلام می‌پرسیم: «منظور از اسمای الهی چیست؟» و ایشان می‌فرمایند:

«و الله نحن اسماء الحسني في القرآن» - قسم به خدا که اسمای حسنای [مذکور] در قرآن ما هستیم.

همان‌طور که در سوره‌ی حمد آیه‌ی «اهدنا الصراط المستقیم» وجود دارد و پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: یا علی تو بر صراط مستقیم هستی – یا علی صراط مستقیم تو هستی یا حضرت امیر (ع) می‌فرمایند: سوره طه، یس و حاء میم‌های قرآن من هستم و ... .

همین طور از کلام نورانی معصومین (ع) سؤال می‌کنیم که آیا آیه مبارکه‌ی « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين‏» فقط مربوط به مباحث تجاری قوم شعیت است. بدین مضمون می‌فرمایند که خیر. بلکه باطن آیه‌ی «بقیت الله» - بازمانده‌ی خدا، آخرین حجت خدا در زمین است. چنان چه منافاتی نیز با ظاهر آیه ندارد. چرا که همه زندگی تجارت است و قرآن مکرر انسان را به تجارت نیکو و بدون ضرر که همان ایمان به الله و رسول و سعی و تلاش در راه خداوند است توصیه نموده و بشارت می‌دهد و متقابلاً هر چه انسان در این تجارت از ایمان و اطاعت نیز کم بگذارد، برای منافع دنیوی است:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجَُاهِدُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكمُ‏ْ وَ أَنفُسِكُمْ  ذَالِكمُ‏ْ خَيرٌْ لَّكمُ‏ْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُون‏» (الصف - 10)

ترجمه: هان اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! آيا مى‏خواهيد شما را بر تجارتى راه نمايم كه از عذابى دردناك نجاتتان مى‏دهد؟ آن تجارت اين است كه به خدا و رسولش ايمان آوريد و در راه خدا با اموال و جان‌هايتان جهاد كنيد اين براى شما خير است اگر بدانيد.

همین طور در روایات بسیاری امام زمان عج الله تعالی فرجه‌الشریف را «بقیت الله – بازمانده‌ی خدا» یعنی آخرین حجت خدا در زمین نامیدند که از جمله روایت ذیل است:

شخصی از امام صادق علیه‌السلام سؤال نمود که آیا هنگامی که می‌خواهیم به حضرت قآئم (عج) سلام دهیم، آیا بگوییم: «سلام بر تو ای امیرالمؤمنین»؟ ایشان فرمودند: خیر. این (امیرالمؤمنین) اسمی است که خداوند بر امیرالمؤمنین (علی علیه‌السلام) گذارده است. نه قبل از او کسی به این نام خوانده شد و نه پس از او کسی را به این نام می‌خوانند، مگر کافر.

پرسید: جانم فدای شما، پس چگونه به ایشان سلام کنیم؟ فرمود:

بگویید: « السّلام عليك، يا بقيّة اللَّه» و سپس آیه‌ی مبارکه‌ی «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» را قرائت نمودند. (الكافي 1/ 411- 412، ح 2)

منبع: وب سايت شبهه

53 - "اهل سنت نیز به مهدویت معتقدند، اما می‌گویند امام زمان (عج) هنوز به دنیا نیامده است! چگونه می‌ت

سؤال:

 اهل سنت نیز به مهدویت معتقدند، اما می‌گویند امام زمان (عج) هنوز به دنیا نیامده است! چگونه می‌توان به آنها اثبات نمود؟

جواب:

اگر چه پاسخ‌های عقلی و حلی بسیار زیبایی وجود دارد و از جمله‌ آن که :

 خداوند متعال به هنگام خلق حضرت آدم (ع) فرمود که اراده کرده است روی زمین «خلیفه» بگذارد و لذا هیچ گاه زمین خدا از خلیفه‌ای که او منصوب نموده باشد خالی نمانده و نخواهد ماند – محال است حجت خدا در میان مردم نباشد و مردم حتی یک لحظه سر خود رها شده باشند – سلسله اسباب و علل ایجاب می‌نماید که واسطه‌ی فیض و انسان کامل همیشه و در هر زمان وجود داشته باشد – علت اصلی آن که امام حسن عسکری را در منطقه‌ی نظامی اسکان دادند و به همین دلیل به «عسکری» ملقب شد، اطلاع حکومت وقت از اصل و نسب امام زمان (ع) بود. آنها می‌دانستند که مهدی (عج) فرزند ایشان خواهد بود. لذا ایشان را در منطقه‌ی عسکریه‌ی اسکان دادند تا مراقبت کنند فرزندی از ایشان متولد نشود و ... .

 و از جامع‌ترین پاسخ‌های عقلی و حلی، حدیث معروف پیامبر اکرم (ص) است مبنی بر «وَمَنْ مَاتَ وَ لَم یَعرف امام زمانه مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» یعنی: «هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت (غیر مسلمان) مرده است» که مورد قبول و استناد اهل تشیع و تسنن می‌باشد (و اهل تسنن حدیث: «وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً – هر کس بمیرد و بیعت [امامی] بر گردنش نباشد به مرگ جاهلیت مرده است» را نیز بسیار آورده‌اند، خود بهترین دلیل بر تولد ایشان است. چرا که اگر در هر زمان و عصری امام زمانی بناشد، مردم کدام امام را بشناسند که به مرگ جاهلیت از دنیا نروند؟! و اگر قرار بود که در هر عصری امام زمان زنده‌ای وجود نداشته باشند، چرا ایشان این حدیث را فرمودند؟!

اما از آن جا که به طور معمول اهل سنت دلایل عقلی و حلی را نمی‌پسندند، لازم است پاسخ و روشنگری برای آنها به صورت نقضی و با ذکر روایات معتبر در اسناد خودشان صورت بپذیرد.

اگر چه بسیاری از اهل سنت تولد و وجود امام زمان (عج) را نمی‌پسندند، چرا که سبب می‌شود به بسیاری از باورها و تعاریف دیگر آنها در زمینه‌های متفاوت خدشه وارد شود، اما اسناد معتبر مسلمانان اهل سنت، به این مهم اذعان دارد:

همین که در برخی از روایت اهل سنت، حضرت مهدی (عج) فرزند امام حسن مجتبی علیه‌السلام و در برخی دیگر فرزند امام حسین علیه‌اسلام خوانده شده است. معلوم است که به تولد ایشان اقرار دارند.

-  ابن حجر در سرّ اين مطالب مي‌گويد: امام حسن مجتبي(ع) به خاطر شفقت با امت خلافت را ترك كرد و با معاويه صلح نمود، خداوند هم امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ را از اولاد او قرار داد و رواياتي را كه مي‌گويد، مهدي از اولاد امام حسين ـ عليه السّلام ـ است واهي شمرده و مي‌گويد: دليلي بر اين وجود ندارد. (ترمذي، سنن و صواعق المحرقه).

-         عبدالوهاب شعرانی به نقل از علمای به نام اهل تسنن می‌نویسید: «مهدی، فرزند حسن عسکری است که در نیمه­ی شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هـ . ق متولد شد و زنده باقی خواهد ماند تا با عیسی علیه السلام ظهور کند و اکنون که سال نهصد و پنجاه و هشت هجری است، هفتصد و سه سال از عمر شریف او می­گذرد» (الیواقیت و الجواهر – در شرح آرای اکابر اهل تسنن)

- شعراني در مبحث «اشراط الساعه» و ظهور حضرت مهدي (عج) و در مواضع ديگر چنين ميگويد: «...عبارت محي‏الدين در باب 366 از فتوحات اين است: « بدانيد که خروج مهدي (عج) حتمي است و او از عترت رسول الله است و از فرزندان فاطمه (ع) مي‏باشد و جد او حسين بن علي (ع) و پدر او حسن عسگري فرزند امام محمد علي نقي (با نون) فرزند محمد تقي (با تاء) فرزند امام علي‏الرضا فرزند امام موسي الکاظم فرزند امام جعفرالصادق فرزند امام محمد الباقر فرزند امام زين‏العابدين علي فرزند حسين فرزند امام علي‏بن ابيطالب عليهم السلام مي‏باشد.»

آيه الله جوادي آملي در اين مورد در کتاب آواي توحيد مي‌نويسند: «‌اين گونه دقيق ضبط کردن و « نقي» با نون را از «تقي» با تا، جدا ساختن براي صيانت افکار مذهبي است؛ در حالي که در کتاب فتوحات کنوني اثري از اين عبارت‌ها نيست، بلکه فقط يک جمله گمراه کننده دارد که :«‌جده حسن بن علي!» و شعراني اين مطلب را در سال 958 نوشته و چنين مي‌گويد : « عمر شريف حضرت مهدي (ع) در اين تاريخ 706 سال مي‌باشد».

- محمد بن طلحه شافعی: ابوالقاسم محمد بن الحسن در سال 258 در سامره متولد شد .نام پدرش حسن خالص است. و حجت و خلف صالح و منتظر از القاب اوست. (مطالب السوال ط سال 1287 ه ص89)

محمد بن یوسف: (در مورد امام حسن عسکری می‌نویسد) فرزندی جز محمّد نداشت و گفته شده که او همان امام منتظرست. (کفایت الطالب ص312)

منبع:وب سايت شبهه

52 - " برخی معتقدند منجی آخر الزمان عیسی (ع) است نه امام زمان (عج)  "

 

توضیح سؤال :

کسانی مدعی هستند کسی که ظهور خواهد کرد حضرت حجت امام زمان (عج) نمی باشد بلکه حضرت عیسی (ع) است که ظهور خواهد کرد . چه دلايلي وجوددارد کسی که ظهور خواهد کرد حضرت مهدی(عج) می باشد؟

پاسخ :

اصل ظهور منجی در بسیاری از آیات قرآن آمده است ؛ از جمله در آیه شریفه :

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ . القصص / 5 .

و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان  [ مردم ] گردانیم ، و ایشان را وارث  [زمین] کنیم .

نه تنها در قرآن ؛ بلکه در تمامی کتاب های مقدس ، اصل ظهور منجی وعده داده شده است .

قرآن کریم اصول عقاید اسلامی را بیان می کند ؛ اما تشریح ، تبیین و تفسیر آن را به عهده رسول گرامی اسلام قرار داده شده است . خداوند در قرآن کریم می فرماید :

وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ . النحل / 44 .

و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم ، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى .

وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ . النحل /64 .

و ما  [این] کتاب را بر تو نازل نکردیم ، مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند ، براى آنان توضیح دهى .

بنابراین تفسیر این اصول عقائد به عهده نبی مکرم اسلام است .

از طرف دیگر خداوند در قرآن کریم با آیه :

وَمَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 .

و آنچه را فرستاده  [او ] به شما داد ، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت ، بازایستید .

و آیه :

وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ . التغابن / 12 .

و خدا را فرمان برید و پیامبر  [او ] را اطاعت نمایید .

اطاعت از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم را در ردیف اطاعت از خداوند قرار داده است ؛ یعنی همان طوری که اطاعت از خداوند واجب است ، اطاعت از نبی او نیز واجب است و تخلف از آن حرام است .

و پیامبر اسلام در بیش از هزار روایتی که در کتاب های شیعه و سنی وجود دارد ، منجی آخر الزمان را با نام و نشان ، مشخص کرده است و او کسی نیست جز حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف .

مجموع روایاتی که در باره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده است‌ ، در کتابی به نام معجم احادیث المهدی در پنج جلد چاپ شده است که مجموع همه آن‌ها 1941 روایت می‌شود . بنده فقط آماری از این روایات برای شما نقل خواهم کرد

91 حدیث با این مضمون که ائمه دوازده نفر و اول آن‌ها علی ( علیه السلام ) و آخر آن‌ها مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) است .

94 حدیث با این مضمون که ائمه دوازده نفرند که آخر آن‌ها حضرت مهدی (  عج الله تعالی فرجه الشریف ) است .

107 حدیث با این مضمون که ائمه دوازده نفرند که 9 نفر آن‌ها از فرزندان امام حسین و نهمین آن‌ها حضرت قائم ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) است .

50 حدیث وارد شده است که تمام ائمه علیهم السلام را با اسامی معین کرده است .

148 حدیث با این مضمون وارد شده است که حضرت مهدی ، نهمین فرزند از فرزندان امام حسین علیه السلام است .

99 حدیث با این مضمون که حضرت مهدی ششمین فرزند از نسل امام صادق علیه السلام است .

98 حدیث با این مضمون که آن حضرت پنجمین فرزند از نسل  امام موسی کاظم علیه السلام است .

95 حدیث با این مضمون که آن حضرت ، چهارمین فرزند از فرزندان امام رضا علیه السلام است .

90 حدیث با این مضمون که آن حضرت سومین فرزند از فرزندان امام محمد تقی علیه السلام است .

90 حدیث با این مضمون که آن حضرت از فرزندان امام هادی علیه السلام است .

146 حدیث با این مضمون که آن حضرت از فرزندان امام عسکری علیه السلام است .

136 حدیث با این مضمون که آن حضرت دوازدهمین امام از ائمه اثنی عشر و آخرین آن‌ها است .

و...

برای اطلاع از تمامی این روایات به کتاب وزین منتخب الأثر ، تألیف حضرت‌ آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مراجعه فرمائید .

این روایات آن قدر زیاد است که حتی بن باز مفتی اعظم عربستان سعودی وهابی نیز به تواتر این روایات اعتراف کرده است . وی در این باره می نویسد :

أمر المهدی معلوم ، والأحادیث فیه مستفیضة ، بل متواترة وقد حکى غیر واحد من أهل العلم تواترها . وهی متواترة تواترا معنویا ، لکثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهی - بحق - تدل على أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق.

وقد رأینا أهل العلم أثبتوا أشیاء کثیرة بأقل من ذلک . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : على ثبوت أمر المهدی،  وأنه حق ، وأنه سیخرج فی آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - فی هذا الباب - فلا یلتفت إلى کلامه فی ذلک .

مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة ، العدد 3 ، السنة الأولى 1388 ، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد .

و حتی ابن تیمیه حرانی نیز در کتاب منهاج السنه در تعلیق روایتی از ابن عمر (یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه کاسمی ، وکنیته کنیتی ، یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا ، وذلک هو المهدی ) می‌گوید :

إن الأحادیث التی یحتج بها على خروج المهدی أحادیث صحیحة ، رواها أبو داود والترمذی وأحمد وغیرهم من حدیث ابن مسعود وغیره .

منهاج السنة النبویة، ج4 ،‌ ص211 .

احادیثی که برای اثبات خروج مهدی به آن‌ها استناد می‌شود ، احادیث صحیحه هستند که آن‌ها را ابوداود ، ترمذی و احمد و دیگران از ابن مسعود و ... نقل کرده‌اند .

و همچنین روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی نقل شده با این مضمون که «منکر حضرت مهدی کافر است » :

وعن جابر بن عبد الله رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: " من کذب بالدجال فقد کفر، ومن کذب بالمهدی فقد کفر " .

عقد الدرر فی اخبار المنتظر ، ج1 ، ص36 .

من انکر خروج المهدی فقد کفر .

فرائد السمطین ، ج2 ، ص334

هر کس خروج حضرت مهدی را انکار کند ، کافر شده است .

عن جابر رضی الله عنه رفعه من أنکر خروج المهدى فقد کفر بما انزل على محمد .

لسان المیزان ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 130 .

هر کس خروج مهدی را انکار کند ، به آن چه که بر محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم  ) نازل شده ، کافر شده است .

البته اصل آمدن و بازگشت حضرت عیسی علیه السلام نیز در نزد شیعه و سنی قطعی است . بلی ایشان نیز به همراه حضرت مهدی ظهور خواهد کرد و آن حضرت را در امر اقامه عدل و داد و از بین بردن ظلم و جور کمک خواهد کرد ؛ اما این که منجی آخر الزمان حضرت عیسی علیه السلام باشد ، مردود و با بیش از هزار روایت در کتاب های شیعه و سنی در تضاد است .

محمد بن اسماعیل بخاری و مسلم نیشابوری در صحاحشان می‌نویسند :

أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْیَمَ فِیکُمْ وَإِمَامُکُمْ مِنْکُمْ

صحیح البخاری - البخاری - ج 4 - ص 143 و صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 1 - ص 94 .

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : چگونه هستید آن زمانی که فرزند مریم نازل شود ؛ در حالی امام شما از خود شما است ؟

هر چند که از طریق ائمه اهل بیت علیهم السلام روایات فراوانی وجود دارد ؛ اما از آن جایی که بنای ما بر دادن جواب از کتاب‌های خود اهل سنت است به همین مقدار بسنده می شود .

موفق و سر افراز باشید

منبع: وب سايت فرهنگي اعتقادي فطرت

51 - " حضرت مهدي  ( عج ) و دين جديد "

آیا امام زمان دین و آئین و قوانین جدیدی برای مردم  می آورد و احکام اسلام به دستش منسوخ می گردد؟! در این بخش قصد داریم به این سؤال مهم پاسخ دهیم .               

 برای پاسخ به این سؤال لازم است به روایاتی در این زمینه رجوع کنیم:

 روایت اول: ابو سعید الخدری قال قال رسول الله (ص): یخرج رجل من اهل بیتی و یعمل بسنتی. (بحارالانوار-ج51- ص82)

پیغمبر (ص) فرمودند: یکی از اهل بیت من قیام می کند و به سنت و روش من عمل می نماید.

 روایت دوم: قال رسول الله (ص): القائم من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنته سنتی یقیم الناس علی طاعتی و شریعتی و یدعوهم الی کتاب ربی.

( اثبات الهداه – ج7- ص52)

پیغمبر (ص) فرمود: قائم از فرزندان من ، همنام و هم کنیه ی  من است. خویش خوی من و رفتارش رفتارمن می باشد. مردم را بر طاعت و دین من وادار می نماید و به سوی قرآن دعوتشان می کند.

 روایت سوم : قال النبی(ص): فی حدیث- و ان الثانی عشر من ولدی یغیب حتی لا یری. و یٲتی علی امتی بزمن لا یبقی من الاسلام الا اسمه و لا یبقی من القرآن الا رسمه فحینئذ یٲذن الله تبارک و تعالی بالخروج فیظهر الله الاسلام به و یجدده.(منتخب الاثر- ص98)

پیغمبر (ص) فرمود: دوازدهمی از فرزندانم بطوری غائب می شود که اصلاً دیده نمی شود . زمانی خواهد آمد که از اسلام جز اسمی و از قرآن جز اثری باقی نماند . در آن هنگام خدا به وی اجازه نهضت می دهد و به وسیله او اسلام را تقویت نموده ، تجدیدش می کند.

 روایت چهارم: قال النبی(ص): المهدی رجل من عترتی یقاتل علی سنتی کما قاتلت انا علی الوحی.(ینابیع الموده- ج2- ص179)

پیغمبر (ص) فرمود: مهدی موعود مردیست از عترت من که برای  سنت من جنگ می کند چنانکه من برای قرآن قتال کردم.

 روایت پنجم:قال الصادق (ع) : اذا قام القائم  سار بسیره رسول الله  الا انه یبین آثار محمد.

(بحارالانوار- ج52- ص347)

حضرت صادق (ع) فرمود: وقتی قائم قیام کرد به سیره ی رسول خدا رفتار می کند لیکن آثار محمد را تفسیر و بیان می کند.

 در زمان غیبت ، بدعتهایی در دین گذاشته می شود و احکامی از قرآن و اسلام بر طبق میل افراد تٲویل و تفسیر می شود . بسیاری از حدود و احکام فراموش می گردد.

با توجه به احادیث بالا مشخص می شود که وقتی حضرت مهدی قیام کردند ، به سیره ی رسول خدا رفتار می کنند و مردم را به سوی قرآن دعوت می نمایند  و برنامه ایشان ترویج و بسط اسلام است . ایشان بدعتها را ابطال می کنند و حدود اسلامی را بدون سهل انگاری اجرا می نمایند .معلوم است که چنین برنامه ای کاملاً برای مردم تازگی دارد.

حال به نظر شما آیا میرزا علی محمد باب شیرازی به سیره ی رسول خدا رفتار کرد؟! آیا اسلام را تقویت نمود یا نسخ کرد ؟! آیا مردم را به سوی قرآن دعوت کرد یا آنرا نسخ نمود؟!

با تشكراز وب لاگ دريچه اي به سوي حقيقت بهائيت

50 - " آياتي كه به امام زمان (عج) تأويل شده‌اند "

 مفسران شيعي و سني حكومت عدل آخرالزمان را از آن مهدي (عج) مي‌دانند.

خداوند در آيه 105 سوره مباركه انبياء مي‌فرمايد: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» (ما پس از ذكر (تورات يا همه كتاب‌هاي آسماني) در زبور نيز نوشتيم كه زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد)

اعتقاد به پيامبر خاتم (ص) و انتظار ظهور منجي ويژه ما مسلمانان نيست. بشارت به نبوت رسول خدا و امامت ائمه هدي و مژده ظهور نجات‌بخش، در همه كتب آسماني قبل بوده است و پيامبران و مؤمنان امت‌هاي پيشين به آن اعتقاد داشته‌اند.

 

همه مفسران شيعه و برخي از نويسندگان سني عبارت «عِبادِيَ الصَّالِحُون» را در آيه فوق مربوط به حضرت مهدي (عج) مي‌دانند. (1)

براساس اين آيه شريفه، بشارت ظهور و دولت جهاني مهدي (عج) در كتاب زبور حضرت داود (ع) و در ديگر كتب آسماني آمده است و مؤمنان امت‌هاي قبل با اين واقعيت آشنا بوده‌اند. با وجود تحريف كتب آسماني قبل خوشبختانه هنوز آثاري از اين بشارت‌ها باقي مانده است. (2)

هنگامي كه مژده ظهور آن حضرت، زينت‌بخش كتاب‌هاي آسماني اديان گذشته بوده است، آيا قرآن مي‌تواند از اين بشارت خالي باشد؟

 

در قرآن كريم بشارت به ظهور امام مهدي (عج) فراوان ذكر شده است. دانشمند بزرگ شيعه در قرن يازدهم، علامه سيد هاشم بحراني در كتاب «المَحَجةُ في ما نزل في القائم الحجة» يك‌صد و بيست آيه از قرآن را مربوط به حضرت مهدي (عج) مي‌داند(۳)

و با ذكر رواياتي سخن خويش را به اثبات رسانيده است. يكي از دانشمندان معاصر، تعداد اين آيات را تا دويست و شصت و پنج شماره كرده است.(4) در حالي كه هنوز آياتي را مي‌توان يافت كه جاي آن ها در اينگونه آثار خالي است.

 

اين آيات فراوان، بيانگر اهميت و جايگاه اعتقاد به مهدويت است. در رواياتي كه در تفسير اين آيات آمده است، اصل ظهور و غيبت آن حضرت، اهداف حكومت ايشان، خصوصيات و حوادث عصر غيبت و ظهور، صفات ياران، انديشه و اقدامات دشمنان، وظايف ما در برابر آن حضرت و ... طرح شده است.

 

تفسير يا تأويل آيات مورد نظر به حضرت مهدي (عج) و ابعاد گوناگون نهضت آن حضرت مخصوص شيعه نيست. دانشمندان سني نيز در تفاسير و آثار خويش، دلالت بسياري از آن ها را بر امام مهدي (عج) پذيرفته‌اند.

يكي از اين دانشمندان به نام شيخ سليمان قندوزي حنفي (1294 ق) است. او در جلد سوم كتاب «ينابيع المودة» بابي را به بحث مهدويت در قرآن اختصاص داده و در آن 55 آيه را از قرآن در شأن امام مهدي (عج) دانسته است.

 

پايان اين گفتار، نقل دو آيه از آياتي است كه شيعه و سني آنها را به قيام حضرت بقيةالله تفسير كرده‌اند؛

خداي متعال در وصف ظهور و حكومت حضرت مهدي (عج) مي‌فرمايد:

«وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» (5)

(و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست‏شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم.)

مفسران، منظور از «كساني را كه وارث گذشتگان بوده، به پيشوايي مي‌رسند» را امام مهدي (عج) عنوان كرده‌اند. (6)

 

همچنين خداي بزرگ درباره ي قيام و مبارزات پيروز آن حضرت مي‌فرمايد: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه» (7)

(و با آن ها بجنگيد تا آن كه فتنه‌اي بر جاي نماند و دين يكسره از آن خدا گردد.)

 

بنابر تفاسير شيعه (8) و برخي كتب اهل سنت (9) اين پيكار و نتيجه آن، كه از بين رفتن همه فتنه‌ها و گمراهي‌هاست، در عصر ظهور امام مهدي (عج) محقق خواهد شد.

 

پي‌نوشت‌ها:


1ـ براي نمونه از آثار دانشمندان سني، رك. عِقدُالدًُرَر (سُلمي شافعي): 217
2ـ رك. نجات بخشي در اديان (محمد تقي راشد محصل)
3ـ اين كتاب با نام: «سيماي حضرت مهدي در قرآن» به فارسي ترجمه شده است
4ـ رك. معجم احاديث الامام المهدي (علي كوراني)
5ـ قصص/ 5
6ـ از علماي سني: شواهد التنزيل (حاكم حسكاني) 1: 431 ح 590 ؛ و از شيعه: معاني الاخبار (شيخ صدوق) : 79 ، ح 1
7ـ انفال/ 39
8ـ كافي 8 : 201، ح 243
9ـ ينابيع المودة (قندوزي): 423

49- " مدعيان مهدويت و پيامبري دچار اختلالات رواني هستند  "

   

یک روانپزشک، مدعيان مهدويت را دچار اختلالات رواني دانست و گفت: مدعيان از ريشه ‌هاي فرهنگي و عواطف مذهبي مردم سوء استفاده می کنند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، حسين برهاني، روانپزشك در نشست تخصصي اخلاق و فكر در حوزه رفتار شناسي مدعيان گفت: مدعيان مهدويت و پيامبري، دچار اختلالات رواني، هذيان گويي و توهم هستند كه در حوزه بهداشت روان و رفتار قابل بررسي است.

وی با اشاره به توهمات و هذیان گویی هایی که در علم روانشناسی اختلالاتی در حوزه تفکر است و با عنوان اختلال جنون از آن نام برده می شود، اظهار داشت: در تشخيص اين گونه بيماري‌هاي رفتاري، نبايد سليقه اي عمل کرد چرا كه باعث مخدوش شدن جايگاه شغلي، تحصيلي، اجتماعي وفرهنگي فرد مي شود.
وي اظهار داشت: عوامل محيطي، ژنتيكي، رواني، بيولوژيكي و زيست شناختي در ظهور برخي اختلالات رواني موثر است كه این اختلالات موجب بروز برخي شرايط و عوامل محيطي در فرد ظاهر مي ‌شود. اين قبيل افراد دچار نوعي مسخ واقعيت و مسخ شخصيتي مي‌شوند.

برهاني تصريح كرد: بيماران و مدعيان چنان در خصوص ادعاي خود با صلابت و محكم سخن مي‌گويند كه اغلب موجب تحريك افكار و تحت تاثير قرار دادن عاطفي مردم مي‌شوند.

وي با اشاره به سوء استفاده مدعيان از ريشه‌هاي فرهنگي، عواطف مذهبي و احساس تقدس گرايي مردم گفت: در شناسايي اين افراد باید اختلالات شخصيتي و جسمي و ژنتيكي و عوامل و استرس هاي محيطي مورد بررسي قرار گيرد.

نشست تخصصي اخلاق و فكر در حوزه رفتار شناسي مدعيان ازسلسله نشست‌هاي تخصصي مهدويت نهم دی به همت موسسه پژوهشي انتظار نور در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي برگزار شد.

اتفاقا درتاریخ دویست ساله اخیر ایران هم شاهد حضور و بروز افرادی با اختلالات روانی بوده ایم که مدعی مهدویت شده اند . از جمله این افراد میرزا علی محمد شیرازی معروف به سید باب است که بنا به نقل کتابهای تاریخی خود بهائیان من جمله " تاریخ نبیل زرندی " زمانی که میرزا در سنین جوانی در بوشهر زندگی میکرده در آن هوای بسیار گرم و جان سوز بوشهر بر پشت بام می رفته و در زیر آفتاب به ذکر و وردخوانی مشغول بوده است و به همین علت به " سید ذکر " هم معروف بوده است .

  همچنین زمانی که وی در مجلس علمای تبریز حاضر شده و خود را امام زمان معرفی می کند در مقابل سوالات ساده و سبک علما از پاسخ دادن عاجز می شود و به همین علت علماي شيعه از صدور حکم قتل وی خودداری کرده و میگویند او دچار " خبط دماغ "- بیماری روانی – می باشد .

 اراجیف و غلط گوئی های وی و صدور احکام مسخره در کتاب معروف وی به نام بیان فارسی شاهد دیگری بر اختلالات روانی باب می باشد .

48 - " زنده بودن مسیح‏(ع) دليلى برغیبت امام مهدى(عج) است "


حيات حضرت عيسي(ع) در آسمان‌ها دليل و شاهدي بر امکان وجود و حیات حضرت مهدى (عج) در کمتر ازاین مقدار سال است.

درباره اين كه چرا خداوند حضرت عيسي مسيح(ع) را در آسمان چهارم زنده نگه داشته و پس از فرود آمدنش بر زمين قرار است چه كاري انجام دهد دلايل مختلفي را مي توان متصور شد. از جمله اينكه حکمت بقا و زنده ماندن حضرت مسیح(ع) بر حسب آنچه که عقول ما درک مى‏کند امورى است:

1 - در حضرت عیسى(ع) خصوصیاتى یافت مى‏شود که در سایر انبیا نبوده است، از قبیل ولادت بدون پدر، زنده کردن مردگان، به آسمان‏ها رفتن ودیگر خصوصیات.

2 - زنده بودن و بقاى او برهان و دلیل و شاهدى بر غیبت امام مهدى (عج) خواهد بود، زیرا بقاى مسیح با عمرى بیش از دو هزار سال، دلیلى بر امکان وجود و حیات حضرت مهدى (ع) در کمتر از این مقدار سال است، همان حکمتى که در روایات براى طول عمر حضرت خضر بیان شده است.
شیخ صدوق در "کمال الدین" به سند خود از امام صادق (ع) نقل مى‏کند که فرمود: ...بلى، إنّ اللَّه تبارک و تعالى لمّا کان فى سابق علمه أن یقدّر من عمر القائم (ع) فى آیام غیبته ما یقدّر، وعلم ما یکون من إنکار عباده بمقدار ذلک العمر فى الطول، طوّل عمر العبد الصالح فى غیر سبب یوجب ذلک إلاّ لعلّة الاستدلال به على عمر القائم (ع) ولیقطع بذلک حجة المعاندین لئلاّ یکون للناس على اللَّه حجة

...آرى، از آنجا که در علم سابق خداوند مقدّر شده بود که عمر قائم (عج) را در ایام غیبتش طولانى مى‏گرداند و مى‏دانست که این مقدار طول عمر را بندگانش انکار مى‏کنند، لذا عمر بنده صالحش را تنها به جهت استدلال و شاهد آوردن عمر قائم (عج) طولانى کرد، و تا اینکه حجت و دلیل معاندین قطع گردد و براى مردم حجت و استدلالى بر خدا نباشد.


3- دليل ديگر محفوظ نگه داشتن حضرت مسيح(ع) تاكنون مي تواند اين مسئله باشد كه او قرار است در دوران برپايي انقلاب و تشكيل حكومت جهاني مهدوي عهده دار مسئوليتي خطير باشد كه تنها او مي تواند از عهده برآيد و آن اينكه او قرار است فرماندهي لشكري را به عهده بگيرد كه لشكريانش همه از پيروان او هستند و پس از به زمين آمدن او دوباره به او ايمان مي آورند و پا در ركاب او به حضرت ولي عصر(عج) خدمت مي كنند.

46 - " عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت (1)  "

 
                                    عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت (1)

نویسنده : اميرمحسن عرفان

بازخواني عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت و گرايش مردم به آنان

چکيده
انديشه مهدويت، در راه رسيدن به مقصود، ممكن است در درياي پرتلاطم حوادث، با موانعي روبه رو شود. شرط رسيدن به ساحل نجات در درجه اول، تقويت نيروي محرك اين گفتمان و در درجه دوم، شناخت و رفع موانع احتمالي است.
«متمهدان» و «مدعيان دروغين»، مفهوم و انگاره‌اي هستند كه تأمل در آن‌ها، براي همگان پر جاذبه است. عده‌اي دوست دارند بدانند چرا در طول تاريخ، و در حوزة مهدويت، با چنين ادعاهايي رو‌به‌رو هستيم؟
با رخ‌نمايي اين‌گونه پرسش‌ها و پرسش‌هاي ديگر، موضوع مورد بحث، اهميت ويژه‌اي يافته است؛ اما مهم، روشمند كردن پژوهش در اين زمينه است. تحليل پيامدها، آثار و خاستگاه‌هاي مدعيان دروغين، در گرو شناخت دقيق عوامل پيدايش آنان است.
نگارنده در اين مقاله، علل زمينه ساز، علل تسهيل كننده و علل شتاب زاي پيدايش مدعيان دروغين و گرايش مردم به آنان را نقد و بررسي مي‌كند.
كليد واژه ها: متمهدان، مدعيان دروغين، بابيت، بهائيت، شيخيه، استعمار، نجات باوري.

پيش در آمد

شناخت و بازشناخت انديشه مهدويت، شناخت و بازشناخت بزرگ‌ترين جريان معرفتي و معنويتي در طول تاريخ است. بازكاوي و بازپژوهي اين جريان، يك ضرورت عيني است؛ تا جرياني كه براي ناب سازي معرفت ديني و بازسازي و نوسازي فرهنگي، معنوي و اجتماعي اتفاق مي‌افتد، پيوسته زلال و اصيل بماند و مانند هميشه، الهام بخش همة آزادي خواهان جهان باقي بماند.
نيرومندي انديشه مهدويت در جايگاه يك اصل مبتني بر سنت‌هاي ريشه‌دار اسلامي، و يأس از الگوهاي دروغين رايج، موجب گرايش روزافزون حقيقت‌طلبان به انديشه مهدويت شده است.
شناخت آفات نظري و عملي و آسيب‌هاي ذهني و عيني انديشه مهدويت، امري پسنديده و لازم است. در عين حال، شناخت و تحليل ريشه‌ها و علل پيدايش و رشد مدعيان مهدويت، يك ضرورت «عقلاني» است؛ تا با نابود كردن «علل»، معلول‌ها نيز از بين رفته و با ادعاهاي پيدا و پنهان در حال وقوع نيز مبارزه شود.
به ديگر سخن، با شناخت علل و ريشه‌هاي انحراف مدعيان دروغين، مي‌توان از آفات دروني و بيروني و آسيب‌هاي تدريجي نيز جلوگيري كرد؛ يعني در مقام «رفع» يا پيشگيري برآمد.
انحراف زدايي از آموزه اصيل مهدويت و زنده نگه داشتن آن، يك ضرورت اجتناب ناپذير است؛ به ويژه اگر دست‌هاي پيدا و پنهان دوستان ناآگاه و دشمن آگاه و مغرض را در انحراف آفريني «مهدويت» در طول تاريخ بشناسيم.
ضرورت بحث از عوامل پيدايش مدعيان دروغين
در بحث از يك موضوع، گاهي آن را تشريح مي‌كنند و علت‌يابي. كار اول را «توصيف»، (1) وقايع‌نگاري و تشريح وضع موجود، و عمل دوم را «تبيين» (2) و يافتن چرايي آن مي‌نامند. بحث اول، به هست‌ها مي‌پردازد و بحث دوم به چرايي و علت «هست‌ها» (شفيعي‌فر، 1377: ج3، ص288).
اين دو مسأله در بحث از مدعيان دروغين نيز صدق مي‌كند و از دو منظر مي‌توان به مدعيان دروغين نگريست؛ يكي پرداختن به سير حوادث و وقايع نگاري و فرايند زندگي مدعيان و ديگري جست و جوي علت يا علل آن. ديدگاه اول، به تاريخ مدعيان دروغين مي‌انجامد و مجموعه‌اي از وقايع است كه از داده‌هاي آن، هيچ گاه سخن نمي‌گويد؛ بلكه مي‌بايست تعبير و تفسير شوند. ديدگاه دوم به نظريه پردازي در مسأله منجر مي‌شود و با كمك آن مي‌توان تصويري روشن و جامع از موضوع ارائه داد.
تصور ما از عوامل و علل پيدايش متمهديان، نقش مهمي در انتخاب ابزارها، شيوه‌ها و روش‌هاي مبارزه با آنان دارد. تفكر و انديشه مهدويت در اوضاع و مقاطع مختلف، گاهي دچار آسيب يا آفت مي‌شود. احياگر در عرصه احياي دين با دو تشخيص بسيار مهم روبه‌رو مي‌شود: تشخيص درد و تشخيص درمان. اگر حقيقت ياب، درد انديشه خود را در نيابد و سرّ رنجوري آن را كشف نكند و دچار خطا شود، از اساس، ره به خطا برده است، و اگر درد دين را به نيكي دريابد، گامي ديگر براي توفيق در پيش روي دارد و آن، حسن درمان است. آسيب شناسي كمك مي‌كند شخص، اين گونه موانع و آفات را بهتر بشناسد و در راه اصلاح آن‌ها بكوشد يا از آن‌ها پيش‌گيري كند.
در بحث مهدويت نيز تا چرايي و چگونگي پيدايش مدعيان به خوبي تحليل نشود، نمي‌توان تصويري روشن و جامع از آن ارائه داد؛ پس اگر ريشه‌ها و علل پيدايش مدعيان دروغين را همراه اهداف و انگيزه‌ها شناختيم، راه تحريف، كژانديشي و عوام‌گرايي دربارة چنان واقعه عظيم و مكتب‌سازي بسته خواهد شد.
قابل ذكر است كه تقسيم عوامل و تفكيك آن‌ها در اين مقاله، براي سهولت بيشتر در گزارش و تحليل و بررسي آن‌ها است وگرنه، واقعيت از تعامل و هم آوايي چند زمينه و بستر در يك مدعي خبر مي‌دهد. علل و عواملي كه اين جا بررسي مي‌شوند، داراي حصر عقلي نيستند و فقط حاصل كاوش نويسنده در منابع است.
عوامل متعددي در پيدايش مدعيان موثرند كه آن‌ها را به سه دسته تقسيم مي‌كنيم:
1. عوامل زمينه ساز (محرك): مجموعه عواملي ريشه‌اي كه در زمينه سازي و بسترسازي پيدايش مدعيان، نقش داشته است.
2. عوامل تسهيل كننده: عواملي كه سبب آسان‌تر شدن طرح ادعاهاي دروغين يا گرايش مردم به چنين ادعاهايي است.
3. عوامل شتاب زا (كاتاليزور): عواملي كه روند رو به جلوي ادعاهاي دروغين و گرايش مردم به آن را سرعت بيشتر مي‌بخشد. در ادامه به شرح و تبيين اين عوامل مي‌پردازيم:

عوامل زمينه ساز

1. نجات باوري مهدوي

آنچه به ماهيت شور انگيز و انقلابي امامت در تشيع مي‌افزايد، اصل مهدويت است. انتظار فرج و اميد به ظهور امام غايب، اميدواري شيعه را براي پيروزي نهايي بر ظلم و ستم و سامان يافتن جهان مي‌فهماند. همين پيوند معنادار بين ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و تشكيل حكومت حق، بهانة برخي «فعاليت‌هاي تندروانه» مي‌شود.
شيعيان در هر دوره‌اي انتظار داشتند منجي رهايي‌بخش به نام «قائم» قيام كند و آنان را از آزارها و فشارهاي سياسي روزگار برهاند. درست است كه در پس پرده برخي از ادعاها، اغراض شخصي و مادي و بهره برداري‌هاي سياسي وجود داشت؛ اما بيش از همه، اين موج شديد مهدي خواهي و نجات طلبي بود كه موجب تطبيق ناآگاهانه و عموماً غير مغرضانه مهدي موعود بر امامان شيعه يا افراد ديگري از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي‌شد.
با عنايت به چنين انتظاري، پس از درگذشتن هر امام، رحلت او در باور دسته‌اي از افراد نمي‌گنجيد؛ چرا كه قائم، بايد پيش از مرگ خود، بساط ستم را بر مي‌چيد و با پر كردن زمين از عدل و داد، رسالتش را به اتمام مي‌رساند؛ از اين روي، اين دسته يا به انكار درگذشت امام معتقد مي‌شدند يا حداقل انتظار آن‌ها اين بود كه امام، بعد از رحلتش دوباره به زمين برگردد و وظيفه خود را تمام كند.
مرحوم آيت الله حاج شيخ حسين لنكراني رحمت الله عليه دربارة گرايش مردم به علي محمد باب مي‌گويد:
اين باور تحرك بخش اسلامي و شيعي مهدويت بود كه (البته با خطاي تشخيص مصداق)، و صحنه گرداني بازيگران سياسي، غوغاي بابيت را در ايران اسلام و شيعه برانگيخت و جمعي از شيعيان (ساده لوح) را حول پرچم كسي گرد آورد كه مدعي باب امام عصر بود و با نداي «يا صاحب‌الزمان» به تهورهاي بعضاً كم نظير و شگفت انگيز در برابر قواي حكومت وا داشت (كوچك‌زاده، 1378: ص85).
آفريقا را فراموش نكنيم؛ سرزميني كه از زمان راه‌يابي اسلام به آن، منطقه‌اي پر استعداد در پذيرش مفاهيم موعودباوري و مهدويت بوده است. اين پديده، معلول ستم خلفاي اموي و عباسي در صدر اسلام و ظلم مستعمران در سده‌هاي اخير است.
تثبيت مفهوم مهدويت با رويكرد نجات بخشي، زمينه مؤثري در ايجاد جريانات ديني و سياسي در آفريقا بوده است. ظلم و ستم موجود و محروميت شديد مردم آفريقا، «مهدويت» را در آن سرزمين، قوت مي‌بخشد. اگر سرزمين آفريقا را زادگاه «مدعيان مهدويت» بدانيم، راه دوري نرفته‌ايم. اين امر، با توجه به زمينه‌هاي رواني و اجتماعي ناشي از وجود بي‌عدالتي و تبعيض در آفريقا سبب شد مهدي سوداني بيشترين بهره را از آموزه مهدويت ببرد.
سودان تا اوايل دهه هشتاد قرن نوزدهم ميلادي از ناحيه سه گروه تحت ستم بود: استعمارگران انگليسي، حكام و مأموران ترك و مصري و اشراف و ملّاكان و تجار بزرگ محلي و منطقه اي (موثقي، 1374: ص224). اين فشارها و ظلم‌ها به تدريج اعتراضات گسترده‌اي را همراه داشت. البته مهم‌ترين مسأله مورد اعتراض، هجوم و حضور بيگانگان و اروپاييان بود. توده‌هاي مردم محروم و مسلمانِ اقوام بربر، هسته مركزي جنبش اصلاحي و ضد استعماري را آغاز كردند. رهبري اين جنبش گسترده كه از سال 1881م آغاز شد، كسي نبود جز محمد احمد بن عبدالله (1843-1885م) معروف به مهدي سوداني (هالت ـ ام ـ دبليو، 1366: ص92).
مؤلف كتاب مسلمانان آفريقا مي‌نويسد: «ظهور مهدي در بخش آفريقاي شمالي يك پديده خاص است» (كوك، 1373: ص70).

2. جهل و ناداني مردم

دين، بسياري اوقات، آماج بهره‌برداري‌هاي نادرست قرار مي‌گيرد. مردم، با عشق و احساس، بر گرد دين حلقه مي‌زنند و اگر از آموزه‌هاي آن به درستي آگاهي نداشته باشند، در دام شيادان گرفتار خواهند شد.
ناآگاهي‌هاي مردم ايران در زمان قاجاريه، يكي از مهم‌ترين علل گرايش عده‌اي به سيد علي محمدباب بود. مرحوم آيت الله حاج شيخ حسين لنكراني رحمت الله عليه بر اين باور است:
بابيان فداكار و جان فشان اوليه كه در قيام‌هاي خوني زمان باب شركت داشتند و خود را به آب و آتش مي‌زدند، بابي و بهايي (به معنايي كه امروزه از اين كلمات مراد مي‌كنيم) نبودند؛ بلكه شيعياني ساده لوح و ره گم كرده بودند كه در تشخيص «مصداق» به خطا رفته، به عشق هواداري از صاحب الزمان و قائم موعود، اسير مشتي بازيگران سياسي شده بودند (عبداللهي، 1371: ص72).
علت اصلي تأثيرگذاري و رشد مدعيان دروغين مهدويت، جهل مردم است. بدون ترديد، مي‌توان ناداني را عامل اصلي همه انحرافات در تاريخ اسلام دانست. بسياري از افرادي كه در دام چنين مدعياني گرفتار مي‌شوند، در حقيقت جويندگان آب هستند؛ اما چون آب واقعي را نديده و نشناخته‌اند، به دنبال سراب راه افتاده‌اند.

3. نابساماني‌هاي اجتماعي و اقتصادي

اميرالمؤمنين عليه السلام دربارة فقر در كارايي ذهن مي‌فرمايد: الفقر يُخرِسُ الفطن عَن حجتِهِ (سيد رضي، بي‌تا: ح3)؛ تهيدستي، مرد زيرك را در برهان كند مي‌سازد.
آيا با چنين دل مشغولي‌اي مي‌توان از چنين شخصي انتظار داشت در زندگي روزمره خود، سهم لازم دينداري را بپردازد و خود را برابر انديشه و نظرهاي التقاطي حفظ كند. شايد راز آن كه گفته شد فقر زمينه ساز كفر است (كليني، 1405: ج2، ص307)، همين نكته باشد.
تأملي در قيام فاطميان كه با ادعاهاي مهدويت «عبيدالله المهدي» همراه بود و همچنين قيام و ادعاي مهدويت «مهدي سوداني» در شمال آفريقا ما را به اين نكته رهنمون مي‌سازد كه نابساماني‌هاي اجتماعي و اقتصادي و فقر شديد مردم، بستر مناسبي براي طرح اين گونه ادعاها و گرايش شديد مردم فراهم مي‌ساخت. در اواخر قرن سوم و هم زمان با قيام فاطميان، مغرب و افريقيه از نظر اقتصادي از وضعيت مطلوبي برخوردار نبودند. و اين بحران‌هاي اقتصادي، جامعه افريقيه و مغرب را دستخوش تغيير كرد (چلونگر، 1381: 221).
اوضاع نابسامان نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران در دوران قاجار نيز بستر اجتماعي مناسبي براي ظهور بابيه را فراهم ساخت. اين اوضاع، در يك نگرش كلي عبارت بود از:
الف. انحطاط نظام سياسي ايران؛
ب. فساد زايد الوصف حكومت و نخبگان سياسي؛
ج. رقابت استعمار براي كسب منافع ملي مردم ايران؛
ه‍. اعطاي امتيازات گوناگون به بيگانگان و غارت ذخايرملي؛
و. فقر عمومي و بي‌سوادي گسترده (كاتوزيان، 1373: ص76).

پی نوشت ها :

1.Discription
2. Expanation

منبع:www.entizar.ir

47 - " عوامل پیدايش مدعيان دروغين مهدويّت (2)  "

عوامل پیدايش مدعيان دروغين مهدويّت (2)
                                         عوامل پیدايش مدعيان دروغين مهدويّت (2)

نویسنده : اميرمحسن عرفان 


   بازخواني عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت و گرايش مردم به آنان

4. فزون طلبي و زياده خواهي

دلبستگي به دنيا، يكي از زمينه‌هاي افكار التقاطي و منحرف است كه متأسفانه دامن انديشه مهدويت را نيز در بر مي‌گيرد. اين زياده خواهي و دنياطلبي، تحت عناوين مختلفي مي‌گنجد كه عبارتند از:

4-1. تضعيف رقيب

در طول تاريخ مي‌بينيم عده‌اي براي تضعيف رقيب و در كشاكش رقابت‌هاي سياسي و نظامي، انديشه اصيل مهدويت را هم بي‌نصيب نگذاشته و با اتهاماتي واهي، رقيب را به ادعاي مهدويت متهم مي‌كنند؛ براي مثال عده‌اي بر اين باورند كه «مختار بن ابي عبيده ثقفي» براي پيشرفت نهضت و قيامش مهدويت «محمد بن حنفيه» را مطرح كرد؛ ولي بررسي‌ها و كاوش‌هاي تاريخي، ما را به اين نكته رهنمون مي‌سازد كه اين، اتهامي واهي است؛ زيرا دشمنان مختار درصدد بودند كه اولاً: چهره قيام مختار را از حالت يك قيام مذهبي به يك قيام اعتقادي تبديل كرده و آن را بدعتي در دين اسلام معرفي نمايند. ثانياً: اين تبليغات منفي، بهانه‌اي براي سركوب ديگر قيام‌هاي شيعي باشد (صفري فروشاني، 1378: ص85 و 86).
نمونه‌اي ديگر، «عبدالله بن معاويه بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب» است كه (3) در سال 127ق‍ در كوفه بر ضد فرماندار منصوب بني اميه قيام كرد. وي در جنگي كه بين او و «ابن هبيره»، سردار سپاه بني اميه روي داد، شكست خورد و در سال 129 ق در هرات كشته شد (جزري، 1407: ج5، ص5).
عبدالله از دو سو مورد حمله بود؛ هم از سوي بني اميه كه بر ضد آن‌ها قيام كرده بود و هم از سوي بني عباس كه او را رقيب اصلي خود مي‌دانستند. اين هر دو گروه، تبليغات وسيعي را بر ضد او به راه انداخته بودند. اتهام ادعاي مهدويت او نيز صرفاً براي تضعيف و خرافي جلوه دادن عقايد بود (صفري فروشاني، همان: ص91).

4-2. ادامه حيات فرقه اي

بعضي از سران فرقه‌هاي غلات مانند مغيريّه، از قيام‌هاي علويان بر ضد حكومت عباسي سوء استفاده مي‌كردند و با ادعاي مهدويت، سعي در جذب نيرو به سوي خود داشتند. مغيريّه ادعا داشتند محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زكيه كه بر ضد بني عباس و حكومت منصور قيام كرد و كشته شد، مهدي است و كشته نشده است؛ بلكه در كوه‌هاي ناحيه حاجز بين مكه و نجد قرار دارد.

4-3. سوء استفاده‌هاي مالي

عده‌اي با مطرح كردن مهدويت امامي از امامان شيعه كه از دنيا رفته بود، خود را جانشين او در زمان غيبتش معرفي مي‌كردند و بدين وسيله براي خود مال و مقامي كسب مي‌كردند. مهم‌ترين مصداق اين جريان، سران «واقفيه» مي‌باشند. سران اين فرقه پس از شهادت امام كاظم عليه السلام به دلايلي از جمله سوء استفاده‌هاي مالي، امامت حضرت رضا عليه السلام را نپذيرفتند و ادعا كردند موسي بن جعفر عليه السلام همان مهدي است و در غيبت به سر مي‌برد.
اين انحراف كه بسياري از عالمان و راويان شيعه را در كام خود فرو برد، به چندين شعبه تقسيم شد و مشكلات فراواني را براي امامان بعدي به وجود آورد. شيخ طوسي رحمت الله عليه مي‌نويسد:
اولين كساني كه قائل به وقف شدند، علي بن ابي حمزه بطائني، زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي بودند كه به طمع اموال، به دنيا رو كردند و گروهي را با پرداختن اموالي كه خود به خيانت برداشته بودند، با خود همراه نمودند …. يونس بن عبد الرحمان گفته است: در زمان شهادت امام كاظم عليه السلام نزد نمايندگان آن حضرت، اموال زيادي بود كه طمع در آن‌ها باعث شد در آن امام توقف كنند و وفاتش را انكار كنند (تا اموال را به امام بعدي نپردازند) و براي خود بردارند. نزد زياد بن مروان، هفتاد هزار دينار و نزد علي بن ابي حمزه، سي هزار دينار بود. من كه حقيقت امامت امام رضا عليه السلام را دريافتم، مردم را به او دعوت كردم؛ اما آن دو نفر بيست هزار دينار براي من فرستادند و پيغام دادند كه دست از اين كار بردار. ما تو را بي‌نياز مي‌كنيم؛ ولي من امتناع كردم و آنان بناي دشمني با مرا گذاشتند (طوسي، 1417: ص63 و 64).
در زمان غيبت صغرا و نيابت نايب دوم، محمد بن عثمان رحمت الله عليه، «محمد بن علي بن بلال» به همين انگيزه ادعاي نيابت كرد. او از راويان حديث و از وكلاي قديمي بغداد بود كه روابط نزديكي با امامان معصوم عليهم السلام داشت. با وجود اين، او نيابت نايب دوم را انكار كرد و مدعي وكالت از جانب امام دوازدهم عليه السلام شد و وجوهي را كه بايد به محمد بن عثمان مي‌داد، نزد خود نگاه مي‌داشت (طوسي، 1348: ص579). موقعيت اجتماعي «محمد بن علي بن بلال» ميان شيعيان كه موجب شد ادعاي او مورد توجه عده‌اي قرار گيرد، محمد بن عثمان را واداشت براي حل اين مشكل، ترتيب ديدار او با امام عليه السلام را بدهد؛ از اين رو در ملاقاتي مخفيانه، محمد بن عثمان، او را با امام روبه‌رو كرد (همو، بي‌تا: ص26).

5. باورهاي غلط

انديشه مهدويت، از يك سو علل و عواملي دارد و از سويي ديگر، اهداف و اغراضي عالي. عده‌اي عالمانه يا جاهلانه، عامدانه يا غافلانه، آموزه مهدويت را به گونه‌اي تفسير كرده‌اند كه يا علل و عوامل پيدايش اين رخداد را دستخوش تغيير مي‌كند و آن را دگرگون جلوه مي‌دهد يا اهداف‌ آن را به گونه‌اي معرفي مي‌كند كه با اهداف واقعي آن و متون روايي و پژوهش‌هاي عميق و علمي ناسازگار است. برخي از اين باورهاي غلط عبارتند از:

5-1. تعيين وقت ظهور

امامان معصوم عليهم السلام بر عدم تعيين زماني براي ظهور مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف بسيار تأكيد داشتند (كليني، همان: ج1، ص368) و حتي تعيين كنندگان زمان معين براي ظهور را دروغ گو ناميدند (همان)؛ ولي در طول تاريخ، عده‌اي به جاي پرداختن به برهان، فقط براي تحريك احساسات و بدون در نظر گرفتن عواقب آن، درباره ظهور وعده‌هاي دروغين خود به مردم القا مي‌كردند و همين امر، زمينه را براي پيدايش مدعيان دروغين فراهم مي‌ساخت.
سيد كاظم رشتي، شاگرد شيخ احمد احسايي، از كساني است كه بدون در نظر گرفتن روايات معصومان عليهم السلام به نزديكي ظهور حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بشارت مي‌داد. وي، در نزديكي‌هاي وفاتش امام غايب طبق اصطلاح شيخيه (يعني ظهور حقيقت و روح امام در قالب شخص معين) را بسيار نزديك مي‌دانست و هميشه به شاگردانش گوشزد مي‌كرد: «زود است كه پس از من، امام غايب ظاهر گردد». وي اين مژده و پيشگويي را بارها مطرح كرده و مي‌گفت: «شايد امام غايب، كسي كه روح امام در او ظاهر مي‌شود) ميان شماها باشد». و به شاگردان و پيروانش تأكيد مي‌كرد: «بر يكايك شما لازم است كه شهرها را بگردد و نداي امام غائب را اجابت كند» (مدرسي چهاردهي، 1345: ص20).
بر همين اساس، نخستين پيروان سيد علي محمد باب را شيخيان متعصبي تشكيل مي‌دادند كه بنابر آموزه‌هاي سيد كاظم رشتي منتظر ظهور امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بودند. جالب آن كه عده‌اي چون «ملاحسين بشرويه اي» در مسجد كوفه در انتظار ظهور حضرت اعتكاف كردند و چون خبر «بابيت» سيد علي محمد باب به آنان رسيد، نزد سيد علي محمد رفته و ضمن پذيرش دعوت او، از مبلّغان سرسخت او شدند (موسوي بجنوردي، 1381: ج13، ص34).

5-2. مهدويت نوعي

در باب مهدويت، عقيده شيعه اين است كه مهدويت خاصه صحيح و مقبول است؛ به اين معنا كه مهدي اين امت، يك فرد معين است كه موعود امت‌ها و ملت‌ها بوده و ابعاد و ويژگي‌هاي او مشخص است؛ ولي بعضي از صوفيه، قائل به مهدويت نوعيه بوده يا هستند؛ به اين معنا كه عقيده دارند در هر عصري و دوره بايد يك مهدي وجود داشته باشد كه ويژگي‌ها و خواص مهدويت و هادويت را داشته باشد. آنان بر اين باورند كه هيچ عصري خالي از يك مهدي هادي نيست و ضرورتي هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسي است و چه خصوصياتي دارد (نفيسي، 1373: ص57).
اين تفكر صوفيانه در عده‌اي رسوخ كرد و گاهي با انديشه‌هاي فلسفي در آميخت و عناوين و اصطلاحات تازه‌اي به بازار علم وارد كرد. طرح اين قضيه فلسفي با مشرب صوفيانه، يكي از علت‌هاي طرح و گرايش انديشه‌اي با عنوان مهدويت نوعيه شد؛ به اين معنا كه مقام مهدويت بلكه نبوت در سلوك عارفانه و صوفيانه براي كسي كه به مرحله فنا يا مرحله ولايت كبرا دست يابد، ميسر است؛ بنابراين نگرش كاملاً صوفيانه مهدويت يك مفهوم و عنوان است كه مي‌تواند مصاديق متعددي داشته باشد. عده‌اي با سوء استفاده از چنين طرز تفكري، خود را مهدي موعود ناميدند. در اين ميان، انگيزه‌هاي سياسي گرايش به عقيده مهدويت نوعيه نيز نبايد مورد غفلت واقع شود؛ اهدافي كه از سوي خلفاي اموي و عباسي براي انحراف امت اسلامي و تضعيف جايگاه حقيقي امامت و ولايت در نظر بود.
ادعاي مهدويت «محمد بن فلاح» (4) و «محمد بن عبدالله نوربخش» (5) با تفكر و انديشه صوفيانه آميخته شده بود و آنان در همين راستا ادعاي مهدويت كردند.

5-3. نگاه سطحي و عاطفي به آموزه مهدويت

يكي از ريشه‌هاي انحراف و تحريف در پديده مهدويت، نگاه «سطحي» به آن است؛ يعني صرفاً نقل گزارشي از ظهور حضرت بدون توجه به فلسفه و انگيزه قيام، پيامدها و آثار حكومت جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف. با چنين رهيافت نقل گرايانه محضي است كه با نقليات و روايات تاريخي «متهافت» و «متناقض» از پديده مهدي مواجهيم كه اساساً تحليل عقلاني درباره آن ديده نمي‌شود. اين خود عاملي مي‌شود تا به عمق حادثه راه نيافته، نقل‌ها و فهم‌هاي متفاوت و متهافت از حكومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بازشناسي و نقد نشود.
عوامل تاريخي خاص از جمله مهجوريت و مغلوبيت سياسي‌ـ اجتماعي در قرون متمادي، عاملي شد تا مسلمانان، رويكردي «عاطفي» به آموزه مهدوي داشته باشند؛ در نتيجه از كانون انديشه مهدويت، كمترين بهره‌برداري معرفتي ـ معنويتي انجام شد. اين خود دستمايه‌اي شد تا برخي شيادان، خود را مهدي زمان جا زنند و از ظرفيت‌هاي عاطفي مسملين سوء استفاده كنند كه چنين مشكلي هنوز هم ادامه دارد.

6. حمايت‌هاي بيگانگان

همه كساني كه درك عميق و دقيقي از تاريخ معاصر دارند، مي‌دانند كه بابيه، بهائيه و ازليه در ايران و قاديانيه در هند، مسلك‌هايي هستند كه دست سياست، آن‌ها را به صورت دين در آورد و به جان ملت مسلمان ايران انداخت، تا از رهگذر تفسيرهاي ارتجاعي و خرافاتي آنها، و ايجاد اختلاف در جامعه اسلامي، هسته پويايي دين اسلام و مذهب تشيّع در ايران گرفته شود و راه براي سيطره استعمار هموار گردد.
در تهاجم پيروان مسلك‌هاي استعماري به دين و هويت ملي، سه هدف اساسي دنبال مي‌شد:
1. خارج كردن دين از حوزه اجتماعي و در رأس آن، سياست و حكومت؛
2. توجيه حضور استعمار در كشور به عنوان يگانه عامل تجدد و ترقي؛
3. تثبيت نيروهاي غرب گرا در اركان سياست گذاري و تصميم گيري كشور (جمعي از نويسندگان، 1386: ص323).
مسلك‌هاي استعماري بابيه و بهائيه دقيقاً همين اهداف را تعقيب مي‌كنند. سر لوحه آموزه‌هاي اين مسلك ها، جدايي دين از حوزه سياست و حكومت است.
بزرگ‌ترين مشكل استعمار براي حضور در كشورهاي اسلامي ـ علاوه بر ماهيت سياسي دين و سياسي بودن مسلمانان ـ وجود برخي احكام حماسي و تحرك بخش اسلام مثل احكام جهاد بود. بهائيت از اين جنبه نيز در خدمت استعمار قرار گرفت؛ براي نمونه، حسينعلي بهاء(6)، همچون قادياني در هند، مأموريت داشت يكي ديگر از احكام مترقي اسلام يعني حكم جهاد را متزلزل سازد، تا اين مانع بزرگ نيز از راه استعمار برداشته شود. او مي‌گويد: «اين ظهور،‌رجعيت كبري و عنايت عظمي است كه حكم جهاد را در كتاب محو كرده است (اشراق خاوري، 128 بديع: ص217).
توجه به مستندات زير، روابط پشت پرده بابيت و بهائيت با روسيه تزاري را به خوبي روشن مي‌سازد:
1. تشكيل اولين مركز تبليغي مهم بهايي در خاورميانه (با عنوان مشرق الاذكار) در عشق آباد روسيه و با حمايت آشكار روس‌ها (جمعي از نويسندگان، 1386: ص29).
2. برادر، شوهر خواهر و خواهرزاده حسينعلي بهاء در استخدام سفارت روسيه بودند و خود بها نيز در جريان ترور نافرجام ناصرالدين شاه توسط بابيان، با حمايت جدي و پيگير سفير روسيه «پرنس دالگوركي» از زندان و اعدام نجات يافت و با محافظت سفارت روسيه از ايران خارج شد (همان).
3. پيشنهاد «پرنس دالگوركي» به حسينعلي بهاء پس از آزادي از زندان مبني بر سفر به روسيه، و نيز بدرقه رسمي بهاء تا مرز عراق توسط كارگران سفارت روسيه نيز گام‌هاي بعدي سفارت روسيه در حمايت از حسينعلي نوري است (شهبازي، 1382: ش27، ص20).
پيوند بهائيت با دولت انگليس در سده اخير، از مسائلي است كه مي‌توان گفت بين مورخان و آگاهان رشته تاريخ و سياست، نوعي «اجماع» بر آن وجود دارد. (7) در دوران عباس افندي (8) معروف به عبد البهاء (1921-1844م) حكومت عثماني فرو پاشيد و انگلستان، متصرفات اين حكومت را به چنگ آورد. عبد البهاء با اربابان تازه فلسطيني روابط تنگاتنگي برقرار كرد؛ چنانكه در مراسم خاصي، مقامات انگليسي فلسطين به او لقب «سِر» (sir) دادند؛ لقبي كه از طرف شاه انگليس عطا مي‌شود و پاداش خدمت مهم به امپراتوري است. بعدها نيز ژنرال آللنبي به نمايندگي از دربار لندن نشان شواليه (Knight hood) را به عباس افندي عطا كرد.
قادياني نيز كه در سال 1880م ادعاي مهدويت را مطرح كرد، از حمايت سرشار دولت انگليس برخوردار بود. وي در نوشته‌هايش مردم را براي اطاعت از دولت انگليس و همدردي با آنان ترغيب كرد (فرمانيان، 1382: ش17، ص152). وي در سال 1897م در جشن تولد شصت سالگي ملكه انگلستان نوشتن رساله‌اي به نام «تحفه قيصريه» را آغاز كرد و در آن، ملكه را سايه خدا برشمرد و اطاعت او را اطاعت از خدا ياد كرد. جالب آن كه وي مراد از «أولوا الأمر» در آيه 59 سوره نساء را ملكه انگلستان مي‌دانست.
بزرگ‌ترين خدمت قادياني به استعمار، فتواي او بر حرمت جهاد بود. وي با اين‌كه در صفوف مسلمانان بود، جهاد را براي مسلمانان جايز نمي‌دانست. او مي‌گفت: خدا محتاج به شمشير نيست؛ بلكه دين خود را با آيات آسماني تأييد خواهد كرد (بهشتي، 1386: ص147).

پی نوشت ها :

3. به طرفداران او «جناحيه» مي‌گويند. چون جعفر پس از شهادت از جانب پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به «ذو‌الجناحين» (صاحب دو بال) ملقب شد (ر.ك: اشعري قمي، 1361: ص43).
4. «محمد بن فلاح» از شاگردان ابن فهد حلي و متوفاي 866ق مي‌باشد. وي ادعاي مهدويت را با مقدمه اي صوفيانه آغاز كرد و مي‌گفت، «من مهدي‌ام» و «به زودي ظهور خواهم كرد» و «عن قريب عالم را خواهم گشود و شهرها و روستاها را ميان يارانم تقسيم خواهم كرد». تفكرات او مورد انتقاد ابن فهد حلي بود و حتي حكم قتل او را نيز صادر كرد. (ر.ك: الشيبي، 1385: ص287).
5. «محمد بن عبدالله نوربخش» (769ـ 895ق) در قائن مركز بخش قهستان تولد يافت. پدرش عبدالله، از احساء بحرين براي سياحت و زيارت قبر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به طوس آمده و بعداً‌ در قائن مقيم شده بودند. وي در هفت سالگي قرآن را از بر كرد و به سرعت در همه فنون تبحر يافت و مريد خواجه اسحاق ختلاني شد. مرشد، از استعدادهاي وي چنان به شگفت آمد كه او را نوربخش لقب داد. از مميزات طريقه نوربخش، سياه پوشي بود؛ چون اين رنگ، نماد نور و زندگي غيبيان شمرده مي‌شد (ر.ك: همان: ص315).
6. حسينعلي نوري در دوم محرم 1233ق، در تهران زاده شد. پدرش ميرزا عباس نوري، ملقب به ميرزا بزرگ، از منشيان و مستوفيان خوش نويس عصر محمدشاه قاجار بود. حسينعلي نوري در باغ رضوان بغداد و در مخالفت با برادرش ميرزا يحيي نوري خود را «من يظهره الله» ناميد. با اين ادعا، او خود را جانشين علي محمد شيرازي كرد. اختلاف شديد ميان وي و برادرش سبب شد دولت عثماني او را به حيفا و برادرش ميرزا يحيي را به قبرس تبعيد كند. نخستين كتاب حسينعلي نوري ايقان نام دارد كه تكملة كتابِ ناقص بيانِ علي محمد است. مهم ترين اثر او نيز «اقدس» نام دارد كه در سال 1287 هجري قمري در عكا نوشته شد. اين كتاب، كتاب شريعت بهائيه و ناسخ بيان است (ر.ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج13، ص118).
7. براي اطلاعات كامل در اين‌باره، ر.ك: بامداد، 1384: ص201؛ رائين، 1362: ص332؛ كسروي، 1350: ص89؛ آدميت، 1355: ص457؛ ساساني، بي‌تا: ص102؛ محمود، 1361: ص23؛ شهبازي، 1382: ش27، ص14؛ افراسيابي، 1382: ص406 به بعد.
8. پس از ميرزا حسينعلي نوري، مؤسس بهائيت، پسر بزرگش عباس، معروف به عبدالبهاء به جانشيني وي منصوب شد. وي در سال 1260 ق، در تهران متولد شد. وي در طول جنگ جهاني اول، رهبري بهائيان را به عهده داشت و به علت اهميت حيفا، آن جا را پايگاه فعاليت هاي خود قرار دارد. وي همان جا بود تا در سال 1300 ش در 77 سالگي درگذشت (ر.ك: 1383: ج13، ص117).

منبع:www.entizar.ir

46 - " نهم ربيع الاول آغاز ولايت و امامت حضرت مهدي عج مبارك باد"

 

    " نهم ربيع الاول آغاز ولايت و امامت حضرت مهدي عج مبارك باد"

  دوستان : يوسف زهرا را تاج امامت بر سر نهادند 

         اين عيد بر همه شيعيان آن حضرت مبارك باد

امام مهدي (عج) درپگاه نيمه ي شعبان سال 255 هجري قمري به دنيا آمدودرزمان حيات پدر به علت جَو خفقان و ستم آلود حكومت عباسي دور از چشم مردم مي زيست و فقط برخي از خويشان يا دوستان ويژه اش به ديداراونايل مي گشتند.

هنگامي كه در 8 ربيع الاول سال 260 هجري قمري امام يازدهم درگذشت بنا به اوامرالهي زعامت شيعيان به او رسيد و درمراسم تدفين پدر در شهر سامراء بر مردم آشكارشد و طبق احاديث معتبر بر جنازه ي پدر نمازگذارد.

جاسوسان و خبرچينان ، عوامل حكومت ستمگر عباسي را آگاه ساختند و دژخيمان نابكار براي دستگيري امام به خانه ي او هجوم بردند ولي خداوند او را در پناه خود نگه داشت و اورا به " غيبت " و " نهان زيستي " فرمان داد و قائم از مردم غائب گشت و دوران غيبت صغري آغاز شد .

به همين علت در دوران غيبت حضرت مهدي (عج) عده اي شياد و فرصت طلب مدعي دروغين مهدويت و ظهور قائم شدند.

 بسياري از مردم مي پرسند : " آيا كودك ِخردسال مي تواند به مقام امامت برسد ؟"

 پاسخ اين است كه "آري"

زيرا به عقيده ي شيعه ، امامت مَنصَبي الهي است كه خدا شايستگي آن را در هركس كه بخواهد قرار مي دهد و امام براي رسيدن به اين مقام ، لازم نيست از مراحل ِتكامل ِ عادي ِ مردم ِ معمولي بگذرد و پس از سالياني دراز تحصيل و اكتساب ، به رتبه ي امامت نايل گردد ، بلكه در نخستين سال هاي زندگي هم مي تواند (درصورت اراده ي خدا) به اين مقام برسد .

در ميان پيامبران و امامان ، بسياري را مي شناسيم كه در خرد سالگي به مقام نبوت يا امامت نايل شدند مانند حضرت يحيي و حضرت عيسي (قرآن كريم ، سوره مريم ، آيات 12 و 30) و حضرت امام جواد و حضرت امام هادي عليهما السلام ( كه درسن 9سالگي و 8 سالگي امام شدند) (كتاب اصول كافي ، كتاب الحجة ).

 بهائيان براي انكار ولادت مهدي (عج) دستاويزهايي بي پايه دارند مانند اينكه مي گويند درتاريخ تولد امام زمان ميان تواريخ اختلاف است (هشتم شعبان ، نيمه ي شعبان ) بيست و سوم رمضان و... سال256،255،254و...) و اين اختلاف ، دليل ِ نبود ِ اين ميلاد مي باشد.

 در پاسخ ايشان مي گوييم : برعكس ، اين پراكنده گويي ِ مورخين، دليل ِ وقوع ِ تولد است، زيرا همه ي آنان دراصل ولادت ، متحد و متفقند ، منتها چون پنهاني بوده لذا در تاريخش اختلاف كرده اند و تازه اين پراكندگي در تواريخ است نه در احاديث صحيح ، بلكه احاديث ائمه عليهم السلام مانند روايتي كه از امام حسن عسكري (ع) نقل شده تاريخ ميلاد را همان نيمه شعبان سال 255 ه . ق بيان فرموده اند .(كتاب منتخب الاثر ص 320 )

 جالب اين است كه خودِ بهائيان هنوز در تاريخ تولد شوقي افندي كه از تولد او يك قرن هم نگذشته ، اختلاف دارند (تقويم تاريخ امر ، صفحه 119 و120 تآليف اشراق خاوري ) چگونه مي خواهند در تاريخ ولادت پنهان امام عصر (عج) كه هزاروصدوهفتادودوسال از تاريخ آن مي گذرد، آراء ِ تاريخ نويسان يكسان باشد و سر ِ مويي تفاوت نكند ؟

 دستاويز ديگر بهائيان نيز بسيار شنيدني است مي گويند: قبول داريم امام حسن عسكري در زمان حياتش فرزندي دارا شده اما آن كودك در همان ايام مرده است ،زيرا ابراهيم بن ادريس مي گويد : مولايم امام حسن گوسفندي برايم فرستاد و فرمود اين را براي فرزند من عقيقه كن و با اهل خانه ات بخور، چون مدتي بعد نزدش رفتم فرمود كودكي كه براي ما به دنيا آمده بود فوت شد .

 شگفتا از اين نادرستي و فريب كاري !!!؟؟؟

چرا بهائيان دنباله ي اين روايت را نقل نمي كنند كه نقل شده است : " ابراهيم گويد چندي بعد امام دو گوسفند براي من فرستاد و پيغام داد كه اين دو تا را براي مولايت كه به دنيا آمده عقيقه كن و با اهل خانه ات بخور ، پس چنين كردم ."

آيا پسنديده است كه انسان براي ردِ ناحق ِ يك عقيده ي درست ، دست به چنين خيانتي بزند و حديثي را اينگونه واژگون جلوه دهد؟!

با مزه اينجاست كه همين ابراهيم بن ادريس به نوشته ي كافي مي گويد : " چون امام حسن عسكري وفات يافت ، نزد امام زمان (حضرت محمد بن الحسن عج) رفتم و بر سر و دست او بوسه زدم ." ( اصول كافي ، كتاب الحجة )

اينك  بجا است كه فراز هائي از كتب بهائيان در تأييد تناقض گوئي آنان ذكر كنيم :

فاضل مازندراني مبلغ معروف بهائي در صفحه 7 و 8 جلد دوم كتاب اسرار الآثارخود از كتاب تفسير سوره ي كوثرنوشته ي ميرزا علي محمد باب گفتاري آورده كه ترجمه اش اين است : " پس بدان و آگاه باش كه همانا براي مهدي به فرمان خدا دو غيبت بود و دراين دو غيبت گروهي بسيار به آستان وي شرفياب شده وي را زيارت كردند... ودردوران غيبت صغري نوُاب ايشان عبارت بودند از عثمان بن سعيد عمروي و پسرش ابو جعفر محمدبن عثمان و شيخ ابو القاسم حسين بن روح و علي بن محمد سيمري و ايشان در آن ايام برشيعه فرمان ميراندند ."

 ۲- ميرزا علي محمد باب در صفحه 27 كتاب صحيفه ي عدليه در توضيح و تبيين امامت ائمه ي اطهار اعتراف مي كند كه " اسامي 12 امام معصوم همچون آيينه ي روشن بوده و دوازدهمين امام ، حضرت محمدبن الحسن العسكري است ."

44 - " حديث « اذا قام القائم قامت القيامة » رَد يا قبول ؟ "

در پست مطلب  شماره42 در مورد نقل حديث جعلي توسط ميرزا حسينعلي بهاء الله در ايقان مفصلا بحث شد ، در اين پست مطلب نيزبه صورت خلاصه عقيده بهائيت را راجع به قائم و قيامت واستفاده جعلي از روايات اسلامي توسط اين فرقه را بيان مي كنيم .

عقيده بهائيت راجع به قائم و قيامت :

        يكي از مباحث اعتقادی مهم و زیر بنائی در بهائيت ، اعتقاد به یکی بودن روز قیامت و روز ظهور قائم است. به این معنا که همه آنچه كه در دیانت اسلام پیرامون قیامت و حوادث آن بیان شده است، منظور قیام قائم موعود اسلام است و قیامت چیزی جز آن نیست.

  بهاءالله در کتاب ایقان صفحه ۹۵ چنین می نویسد:

«آیا روایت مشهور را نشنیده اند که می فرماید: "اذا قامَ القائِمُ قامَتِ القیامَة"؟ و همچنین أئمّه هدی و انوار لاتطفی "هَل ینظُرُونَ إلّا اَن یأتِیهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ"  را که مسلّماً از امورات محدثه در قیامت می دانند به حضرت قائم و ظهور او تفسیر نموده‏اند.»

             - بهاءالله در نوشته خود مدرکی برای این سخن ارائه نکرده است .

            - بهاء الله این جمله بی مدرک را «روایت مشهور» خوانده است .

         در جلد اول از قاموس ایقان صفحه ۵۲ و ۵۳ اشراق خاوری چنین می نویسد:

 «این حدیث از احادیث مشهوره مرویه از صادقِ آلِ محمد است که درباره قیامت فرموده و آن را به ظهور و قیام طلعتِ موعودِ منتظَر قائِم آلِ محمد تاویل فرموده است.

شیخ اکـبَر شیخ احمد بن زین الدین الاحسائی علیه الرحمة و الرضوان در شرحِ عرشیه در ذیلِ بیان قیامت و اقسام آن از قیامتِ صُغری و کُبری به این حدیث شریف اشارت فرموده است، قوله علیه الرحمة:»

 

-           اشراق خاوري در صفحه ۵۳ از جلد اول قاموس چنین می نویسد:

«الی قوله علیه الرحمة و لِلقیامَةِ الصُغری اِطلاقٌ مِن حَیثُ المَعنِی و یرادُ بِها قِیامُ القائِمِ مِن آلِ مُحَمّدٍ کَما وَرَدَ فِی الحَدیثِ عَنِ الصادِقِ عَلیهِ السَلامُ اِذا قامَ القائِمُ قامتِ القیامَة اَو رِجعَتُهُم الذَی اَوَّلُها خُروجُ الحُسَینِ ع اَو مُطلَقُ ظُهورِ دَولَتِهِم الـَّتی اَوَّلُها ظهُورُ قائِمِهِم وَ آخِرُها خُروجُ رَسولِ الله ص»

  ترجمه:

«تا آن جا که (شیخ احمد) علیه الرحمة چنین می گوید: و قیامت صغری از نظر معنا اطلاق دارد و از آن قیام قائم آل محمد اراده شده است همانطور که در حدیث از امام صادق علیه السلام نقل شده که هرگاه قائم برخیزد قیامت برخواهد خواست و یا رجعت آنان که اولش خروج حسین علیه السلام است و یا مطلق ظهور دولت آنان که ابتدایش ظهور قائمشان است و انتهایش خروج رسول الله ص»

م     مطلب مورد اشاره جناب اشراق خاوری، در جلد سوم کتاب شرح عرشیه صفحات ۹ الی ۱۱ اثر مرحوم شیخ احمد احسائی نقل شده است:

« و للقیمة الصّغری اطلاق من حیث المعنی و یراد بها قیام القائم من ال ‌محمّد ص او رجعتهم ع  الـّذی اوّلُها خروج الحسین ع او مطلق ظهور دولتهم الـّتی اوّلها ظهور قائمهم ع و آخِرُها خروج رسول اللّهِ ص»

 ترجمه:

« و قیامت صغری از نظر معنا اطلاق دارد و از آن قیام قائم آل محمد اراده شده است و یا رجعت آنان که اولش خروج حسین علیه السلام است و یا مطلق ظهور دولت آنان که ابتدایش ظهور قائمشان است و انتهایش خروج رسول الله ص»

 چرا نقل قول جناب خاوری از کتاب شیخ احمد احسائی با متن اصلی کتاب شیخ متفاوت است؟

 هیچ یک از محققان بهائی و یا مسلمان مدرکی برای این سخن حضرت بهاء الله که از آن به «روایت مشهور» تعبیر کرده اند، نیافته اند و این سوال مطرح است که بهاءالله بر چه اساسی این جمله بی مدرک را نقل کرده و آن را روایت مشهور نیز نام گذاری کرده اند؟

بي شك هر انسان عاقلي جهت پي بردن به عقيده يك دين ، به كتب معتبر مورد تأييد آن دين مراجعه مي كند.

يك شيعه كتاب هاي حديثي معتبر خود را مي شناسد.

اما بهائيت از آنجا دين نيست و كتاب آسماني ندارد ، مجبور است جهت موجه كردن عقايد خود هر كتابي را دستاويز خود قرار دهد .

از جمله حديث « اذا قام القائم قامت القيامة » را مستند به كتاب « شرح عرشيه  » شیخ احمد احسائی مي داند ، كه برهمه علماي شيعه پوشيده نيست كه هيچ كدام از كتاب هاي شيخ احمد جزو كتب معتبر شيعه نمي باشد .

خوانندگان گرامي مي توانيد تعدادي از احاديث معتبر در مورد ظهور قائم عليه السلام كه در كتاب هاي روايي شيعه آمده است را در پست مطلب شماره 45 ملاحظه بفرماييد و خود قضاوت كنيد كه آيا ادعاي بهائيان راجع به ظهور امام زمان عليه السلام درست است ؟

و آيا علامت هاي  ذكر شده در روايات درمورد ظهورعلي محمد باب صدق مي كند؟
http://gh1385.blogfa.com/post-49.aspx

45 - "ويژگي هاي حكومت جهاني حضرت مهدي عج و احاديث اذا قام القائم "


در اين مقاله به برخى از ويژگيهاى حكومت جهانى حضرت مهدى (ع)اشاره مى شود و اينكه حكومت جهانى امام داراى چه ويژگى هاى مى باشد.

خوانندگان گرامي با مطالعه اين روايات معتبر شيعه خود قضاوت كنيد كه آيا ادعاي بهائيان راجع به ظهور امام زمان عليه السلام درست است ؟و آيا علامت هاي  ذكر شده در روايات درمورد ظهورعلي محمد باب شيرازي صدق مي كند؟

به طور كلّى دور نمائى از درخشندگى حكومت عدالت گستر امام قائم(ع) را ائمه(عليه السلام) در ذيل اين آيه شريفه بيان نمودند،
قرآن كريم مى فرمايد: « يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ».[1]
خداوند متعال زمين را پس از مرگش زنده مى كند.
روايات زيادى در ذيل اين آيه از ائمه(عليهم السلام) رسيده و اين آيه را با ظهور امام عصر «عج» تطبيق نمودند، و مى فرمايند، خداوند زمين را به سبب عدالت قائم (عج) پس از مرگ رهبران كفرو ستمگر زنده مى گرداند.([2])

با مقايسه زمين خشك و مرده با زمين پر از گياه و گل و ميوه و سبز و خرّم و آب و... و مقايسه آن با حكومت مهدى (عج) به دست مى آيد كه حكومت جهانى آن حضرت تا چه اندازه اى از عدل و داد و صفا و صميميّت و امنيت و شادمانى در همه زمينه ها بر خوردار است،
عصر امام مهدى(عج) از چنان درخشندگى برخورداراست كه خداوند به آن سوگند ياد نموده و مى فرمايد:  و العصر* إِنَّ الْأِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ[3]
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد منظور از اين عصر عصر درخشان حكومت حضرت مهدى (عج) مى باشد(
[4]).

با توجّه به مطالب بيان شده لازم مى دانم كه به ويژگى هاى اين دوران سراسر درخشان و پرازمهر و محبّت اشاره نمائيم.قابل ذكر مى دانم همان طور كه قبلاًبيان شد، در اين مقاله گرچه نمي توان به تمام خصوصيات حكومت امام عصر(عج) اشاره نمود ولى ازباب نمونه مى توان به بعضى از ويژگى هاى ويژه آن اشاره نمود ، بنا به گفته شاعر شيرين سخن كه مى گويد:
                 
آب دريارا اگر نتوان كشيد        هم به قدرى تشنگى بايد چشيد
ويژگى هاى حكومت عدالت گستر عبارتند از:

 
1 - جهان شمولى و توحيد سراسرى
: منجى عالم بشريّت مهدى موعود (عج) براى حاكميت يك دين برهمه افكار در پهنه گيتى و رساندن انسانها به علّت غايى خلقتش ظهور مى كند، لذا براى عالم گير شدن يكتاپرستى بساط كفر و نفاق، شرك و بت پرستى و عنادو دشمنى و فتنه و فساد را از زمين بر مى چيند و در تمام عالم يكتا پرستى حكم فرماشده و توحيد سراسرى جهان را فرا مى گيرد، از اين رو يكى از برنامه هاى اصلى مصلح بزرگ جهان و ناجى انسانها حضرت مهدى(عليه السلام)دعوت به توحيد است در سراسرى عالم، امام صادق(عليه السلام) در ذيل آيه 83 سوره آل عمران مى فرمايد: اذاقام القائم لا يبقى ارض الاّ نودى فيها شهادة ان لا اله الاّ الله و انّ محمداً رسول الله;  هر گاه قائم ما آل محمد(صلى الله عليه وآله)قيام نمايد جايى از زمين باقى نمى ماند مگر آنكه در آن ندا مى شود شهادت بر اينكه خداى غير از اللّه نيست و اينكه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) رسول خداوند است.([5])

امام كاظم(عليه السلام)در ذيل همين آيه مى فرمايد: اين آيه (83 آل عمران)در شأن قائم ما آل محمد نازل شده است، و او است كه يهود، نصارى، زنادقه و كفّار را از شرق و غرب زمين بيرون مى آورد و اسلام را بر آنان عرضه مى دارد، هر كس به ميل خود اسلام را پذيرفت اورا فرمان مى دهد به انجام نماز و زكاة و هرتكاليفى كه خداوند بر مسلمانان واجب نموده است  و هر كس از روى لجاجت و عناد اسلام نياورد گردنش را خواهد زد تادر شرق و غرب جهان كسى نماند مگر يكتا پرست، ابن بكير (راوى اين حديث) سؤال كرد فدايت شوم در آن زمان اكثر مردم كفّارند، پس بايد گردن همه آنان زده شود، امام(عليه السلام) فرمود: چون خداوند كارى را اراده كند زياد راكم و كم را زياد مى كند.(
[6])

از جمله ي اخير اين روايت بر مى آيد كه، جامعه عصر ظهور، بينش و آگاهى مردم به اندازه اى رشد و كمال خواهد يافت كه اكثريّت آنان با رغبت و ميل، و از روى بصيرت و آگاهى دين اسلام را مى پذيرند، و در پرتو حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) همگان خداى يگانه را پرستش مى كنند و در پرستش خداوند يگانه كسى و چيزى را شريك او قرار نداده در همه جهان توحيد خالص حاكم خواهد شد.
از اين رو است كه امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «اذا قام قائمنا و ضع الله يده على رؤوس العباد فجمع بها عقو لهم و كملت به احلامهم؛ وقتي قائم ما قيام كرد، خدا وند متعال دست رحمتش را بر سرى بندگانش مى گذارد و به وسيله آن، عقلها و انديشه هايشان را به كمك هم گرفته و كامل مى سازد،([7])

اين حديث به طور صريح مى فرمايد كه انديشه و افكار مردم عصر ظهور تكامل پيدانموده و پيشرفت مى كنند.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: وقتى كه قائم (عج) قيام كند هيچ كافر و مشرك پيدا نمى شود مگر اينكه قيام اورا انكار كرده و ناپسند شمارد، ولى كار بجايى مى رسد كه اگر كافر و مشرك در شكم سنگى سخت پنهان شده باشد آن سنگ مى گويد: اى مؤمن در شكم من كافرى پنهان شده است مرا بشكن و اورا بكش.([8])

جمله آخر اين حديث كنايه از اين است كه در آن زمان هيچ جاى امنى براى انسانهاى مشرك و منافق پيدا نمى شود بايد همه يا موحد باشند و يا از دم تيغ امام و يارانش بگذرد تايك جامعه توحيدى و سراسر يكتاپرستى به و جود بيايد.
امام صادق (عليه السلام)دريك روايتى براى مفضّل مى فرمايد:فوالله يا مفضل ليرفع عن الملل والاديان الاختلاف و يكون الدين كلّه واحد كما قال لله عزوجل ان الدين عندالله الاسلام؛ (۸) به خدا سوگند اى مفضّل اختلاف ازميان ملّت ها و اديان برداشته مى شود و همه به صورت يك دين درمى آيد چنانكه خداونددرقرآن مى فرمايد: دين در نزد خدا تنها اسلام است. در روايتى از امام باقر(عليه السلام) آمده است كه مى فرمايد: كانّى ارى باصحاب القائم و قد احاطو ا بما بين الخا فقين فليس من شىءالاّ و هومطيع لهم،([9])
گويا ياران قائم را مى بينم كه بر شرق و غرب عالم مسلط شده اند و هيچ چيز ى نيست مگر آنكه مطيع و فرمان بردارى آنها باشد.
رسول اكرم مى فرمايد: ابشركم بالمهدى...يرض عنه ساكن السماء و ساكن الارض؛([10]) شمارا به آمدن مهدى مژده مى دهم كه ساكنان  آسمان و زمين از او راضى هستند. امام باقر(عليه السلام)مى فرمايد: وليبلغنّ دين محمد مابلغ الليل والنهار حتى لا يكون شرك على على ظهر الارض؛([11])
بدون ترديد آيين محمد(صلى الله عليه وآله) به هر نقطه اى كه شب و روز مى رسد، خواهد رسيد و ديگر اثرى از شرك روى زمين نمى ماند.
و نيز مى فرمايد: اذاقام القائم ذهب دولة الباطل،([12])
هنگام كه قائم قيام كند هر دولت با طل از بين مى رود.
ولايكون ملك الاّ الاسلام، ([13])
در آن روز حكومتى جز حكومت اسلامى نخواهد بود.


ازاين روايات به خوبى و روشنى استفاده مى شود، حكومت حضرت مهدى (عج) تمام كره ى زمين راخواهدگرفت و تمام انسانهاى روى زمين موحد شده و در زير حكومت جهانى و الهى آن حضرت زندگى خواهندنمود.
2 - اجراى عدالت :ظهورمنجى موعود و شكل گيرى حكومت عدل جهانى ازجمله آرمانهاى مشترك انسانهادرطول تاريخ بشربوده است، به رغم تفاوت و نگرشى به منجى عالم دراديان مختلف، دراصل ظهور و تحقق حكومت عدل جهانى بين اديان مختلف اتّفاق نظر و جود دارد امّا به اعتقاد شيعه ظهورحضرت مهدى(عليه السلام) و شكل گيرى حكومت عدل جهانى ازيك اعتقاد صرف فراتر رفته و هويت شيعى رادرطول تاريخ شكل داده است درنگاه شيعه حكومت جهانى آن حضرت (عج) تحقق بخش مدينه فاضله بوده و به فلسفه تاريخ ، غايت تاريخ را رقم خواهد زد. ولذا يكى از ويژگى هاى منحصر به فرد حكومت جهانى آن حضرت (عج)بر قرارى عدل و داد در جامعه بشرى آن روز است، كه اين ويژگى از متون روايى ما بدست مى آيد :  پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج رجلا من أهل بيتي يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا([14])
اگر تنها يك روز از عمر دنيا باقى بماند خداوند آن روز را آن قدر طولانى خواهد نمود تا اينكه از خاندان من مردى را بر انگيزاند و جهان را پر از عدل و داد كند چنان كه از ظلم و ستم پر شده بود.
و نيز مى فرمايد: و يسعهم عدله،([15])  عدالتش همه را فرا مى گيرد.  
مى فرمايد: أبشركم بالمهدي... يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الأرض يقسم المال صحاحا فقال له رجل و ما صحاحا قال السوية بين الناس(
[16])
شمارا مژده مى دهم به آمدن مهدى . ساكنان آسمان و زمين از او راضى هستند او سرمايه ها را به طور صحيح تقسيم مى نمايد. شخصى سؤال نمود: به طور صحيح يعنى چه؟ فرمود: به مساوات بين مردم تقسيم مى نمايد.
امام باقر(عليه السلام)مى فرمايد: يسوي بين الناس حتى لا ترى محتاجا إلى الزكاة([17])
مهدى اموال را ميان مردم چنان به تساوى تقسيم مى نمايد كه ديگر نيازمندى يافت نمى شود تا به او زكاة دهند.
على(عليه السلام) مى فرمايد: فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ([18])
او (حضرت مهدى(عليه السلام)) روش عادلانه در حكومت حق را بر شما نشان خواهد داد، كتاب خدا و سنت اول او را كه تا آن روز متروك مانده زنده مى كند.

اين ويژگى آن چنان فرا گير است كه حتىّ به درون خانه ها نيز نفوذ كرده و روابط افراد خانواده ها را تحت تأثير قرار مى دهد.
امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: به خدا سوگند مهدى عدالتش را تا آخرين زواياى خانه هاى مردم وارد مى كند هم چنان كه سرما و گرما وارد خانه ها مى شود.([19])

آرى حكومت عادلانه كه يكى از آرزوهاى فطرى بشرى است سرانجام در حكومت الهى و جهانى آن حضرت(عليه السلام)تحقق خواهد يافت.
نكته كه در اينجا حائز اهميت است ، اين است كه مقصد نهايى در حكومت آن حضرت نه عدل، بلكه سعادت آنسانها است، و عدل به عنوان زمينه سازى چنين امرى است، بلكه هدف به سعادت رساندن بشر مى باشد.

 
3 - پيشرفت علم و دانش بشرى:طبق روايات وارده علم و دانش مردمان در اين عصر گسترش فوق العاده اى خواهد يافت. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: العلم سبعة و عشرون جزءا فجميع ما جاءت به الرسل جزءان لم يعرف الناس حتى اليوم غير الحرفين فإذا قام القائم أخرج الخمس و العشرين حرفا فبثها في الناس و ضم إليها الحرفين حتى يبثها سبعة و عشرين حرفا،([20])
علم و دانش 27 حرف «شعبه و شاخه» دارد، و تمام آنچه كه پيامبران براى مردم آورده اند، دو حرف بيش نبوده و مردم تاكنون جز آن دو حرف را نشناخته اند امّا هنگامى كه (قائم) ما قيام كند 25 حرف ديگر را آشكار نموده و به اين دو حرف اضافه خواهد نمود.
و نيز مى فرمايد: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِشِيعَتِنَا فِي أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقَائِمِ بَرِيدٌ يُكَلِّمُهُمُ فَيَسْمَعُونَ وَ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ([21])
هنگامي كه قائم ما قيام كند خدا وند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما راتقويت مى كند كه ميان آنها و قائم نامه رسانى نخواهد بود، با آنها سخن مى گويد و سخنش را مى شنوند، و او را مى بينند در حاليكه او در مكان خويش است و آن ها در نقاط ديگر.
همچنين مى فرمايد: المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق ليرى أخاه الذي في المغرب و كذا الذي في المغرب يرى أخاه الذي في المشرق([22])
مؤمن در زمان قائم (عج) در حاليكه در مشرق است برادر خودرا در مغرب مى بيند و هم چنين كسى كه در مغرب است برادر خودرا كه در مشرق است مى بيند. 
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: اذا قام قائمنا و ضع الله يده على رؤوس العباد فجمع بها عقو لهم و كملت به احلامهم؛ و قتي كه قائم ما قيام كرد، خدا وند متعال دست رحمتش را بر سرى بندگانش مى گذارد و به وسيله آن، عقلها و انديشه هايشان را به كمك هم گرفته و كامل مى سازد،([23])

در جاى ديگر مى فرمايد: تؤتون الحكمة فى زمانه،(
[24])
در دولت مهدى(عليه السلام)به همه مردم علم و حكمت داده مى شود.


اينهانمونه هايى از روايات است كه حكايت از پيشرفت و رشد همه جانبه علوم مختلف در حكومت جهانى آن حضرت (عليه السلام)دارد .
۴- تأمين رفاه و آسايش مردم:يكى از ويژگى هاى حكومت عدالت گستر مهدى (عج) فراهم نمودن رفاه و آسايش مردم است، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در ضمن روايتى مى فرمايد: تنعم فيه أمتي نعمة لم ينعموه مثلها قط تؤتي الأرض أكلها و لا تدخر منهم شيئا و المال يومئذ كدوس يقوم الرجل فيقول يا مهدي أعطني فيقول خذه([25])
آن چنان در ميان امت من و فور نعمت مى شود كه مثل آن هر گز نبوده است، زمين گنجها و ميوه هاى خود را آشكار مى سازد، و مال و ثروت همچون چيزى است كه زير دست و پا افتاده باشد.
 وتظهر له الكنوز ولا يبقى فى الارض خراب الاّ يعمّره ([26]تمام معادن و گنج هاى زيرزمين درحكومت اوآشكار و استخراج مى شود و درروى زمين مخروبه باقى نمى ماندمگرآن كه به و سيله آن حضرت آباد مى شود. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: و تخرج الارض نباتها و يعطى المال و تكثر الماشيه ([27])زمين همه نباتات خود را مى روياند و دام هافراوان مى شوند، رفاه اقتصادى و زيادى نعمت هاى الهى در حدّى مى رسد كه مردم تماماً بى نياز مى شوند و كسى براى صدقه و انفاق خود، شخص نيازمندى راپيدا نمى كند تا به او انفاق نمايد چرا كه همه مردم خود كفا و بى نيازند،([28])
۵- امنيت و آرامش و صلح جهانى: آرامش و امنيت و صلح جهانى يكى از ويژگى هاى حكومت جهانى حضرت(عليه السلام)است، ترديدى نيست كه نقش و اهميت و امنيت در زندگى اجتماعى انسانها از هر آنچه كه تصور كنيد مهمتر است، زيرا در صورت نا امنى و عدم آرامش ، نه اقتصاد كار ساز است، و نه سياست و نه فرهنگ، زيرا نا امنى بهترين و والاترين ارزشها را به مخاطره انداخته و در آشفته بازارى هاى روزگار، مال، ناموس، آبرو، و حتىّ جان انسان مورد تهديد قرار مى گيرد، كه ما نمونه بارزش را در اين عصر در عراق و افغانستان مى بينيم، و يكى از دلايل غيبت امام مهدى (عج) نيز همين عدم امنيت بود كه خداوند از شرّ دشمنانش باغيبت، جانش را حفظ نمود، كه اگر غايب نمى شدمعتمد عباسى اورا همانند پدران بزرگوارش شهيد مي كرد، و در نهايت زمين از حجت خدا خالى مى شد. از اين رو امنيت يكى از با ارزش ترين ويژگى حكومت امام مهدى(عليه السلام) است كه خداوند در زير سايه و لواى عدل و دادگرى حكومت  جهانى حضرت مهدى(عليه السلام) براى انسانها ارزانى مى نمايد، و نه تنها انسانها از امنيت بر خوردار مى شوند، بلكه حيوانات و حتىّ موجودات ديگر از گستردگى عدالت و امنيت و صلح و آرامش اعلان رضايت مى نمايند. از امام على(عليه السلام) نقل شده است، مهدى(عليه السلام)واليانى رابراى برقراى عدالت در شهرهاى ديگر گسيل مى دارد و گوسفندان و گرگان دريك جابه چرامشغول مى شوند،كودكان بامارهاو گژدم هابازى مى كنند و آنان ضررنمى زنند،بدي هارخت بربسته ، مى روند و نيكى هاباقى مى مانند،...زنا، ميگسارى، رباازبين رفته و مردم به عبادات، شريعت، ديانت و نماز جماعت روى مى آورند، عمرها طولانى شده و امانات ادا مى شوند، (يعنى در امانت خيانت نمى شود) درختان ثمر بخش و بركات چند برابر مى شوند، بَدان هلاك شده و نيكان باقى مى مانند، هركس كينه و دشمنى آل پيامبر را در دل داشته باشد باقى نمى ماند.بدون ترديد اگر بازى كودكان با مارها و عقربها به معنى ظاهرى خودش اطلاق شود، مراد اين است كه امنيت آن چنان عموميت پيدا كرده و همگانى مى شود كه حتىّ حيوانات گزنده كه طبعشان نيش زدن و گزيدن است به آنان ضررى وارد نمى كنند، و ممكن است كه معنى كنايه باشد، به اين معنى كه كنايه از آن است كه حتى انسانهاى گزنده خو وشرور و خطر آفرين هم به ديگران ضرر نخواهند زد، و يا كنايه از اين است كه هيچ كسى به كسى ديگر ضرر نمى زند، يعنى يك نوع تشبيه و تمثيل باشد. به هر حال افراد جامعه آن روز با آگاهى كامل و تربيت سالم با صلح و آرامش در كنار همديگر زندگى مسالمت آميزى دارند.  امام على(عليه السلام)در جاى ديگر مى فرمايد: زمانى كه قايم ما قيام نمايد، بغض و كينه از دلهاى بندگان برود و چهار پايان و درندگان در حال صلح و آرامش با يگديگر به سر خواهند برد.([29])

امام باقر(عليه السلام)مى فرمايد: إذا قام القائم(ع) حكم بالعدل و ارتفع في أيامه الجور و أمنت به السبل...تخرج العجوزة الضعيفه من المشرق تريد المغرب لا يؤذيها احد(
[30]); هنگام كه مهدى ما قيام نمايد جورو ستم ازبين مى رود، و راه ها امن مى شود ،پيره زن ناتوان از شرق عالم به آهنگ مغرب راه مى افتد و در اين مسير هيچ كسى او را اذيت نخواهد كرد.
۶- صفا وصميميت:يكى از ويژگى هاى حكومت امام عصر (عج) اين است كه مردم را طورى تربيت مى نمايد كه همه در حال برادرى و برابرى زندگى مى نمايند . بين مردم صلح و صفا و آرامش و امنيت و مهر و محبت و صميميت بر قرار است. امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: اذا قام القائم جاءت المزاملة و يأتي الرجل إلى كيس أخيه فيأخذ حاجته لا يمنعه،([31])هنگامي كه قائم ما قيام كند، دوستى واقعى و صميميتى حقيقى پياده مى شود، هر نياز مندى دست مى برد و از جيب برادرايمانى خودبه مقدار نياز بر مى دارد و برادرش اورا منع نمى كند.

 
۷- قاطعيت باكار گزاران و ملاطفت بازير دستان:  يكى از ويژگى هاى مهم دولت جهانى امام عصر(عليه السلام)قاطعيت در باره كار گزاران، مجريان امور و بر خورد شديد با متخلفان است، و لى در مقابل ، ملاطفت و مهربانى با مستمندان و بيچاره گان است. بر خلاف تمام حاكمان دنيا و نهادهاى اين عصر و زمان، امام على(عليه السلام)مى فرمايد: أَلَا وَ فِي غَد وَ سَيَأْتِي غَدٌ بِمَا لَا تَعْرِفُونَ يَأْخُذُ الْوَالِي مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَى مَسَاوِئِ أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِيذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ ([32])
آگاه باشيد!فردايى كه شما را از آن هيچ شناختى نيست، زمامدارى حاكميت پيدا مى كند كه غير از خاندان حكومت هاى امروزى است.
حضرت مهدى (عج) عمّال و كارگزاران حكومت هارا بر اعمال بدشان كيفر خواهد نمود، زمين ميوه هاى دل خود (معادن طلا ونقره) را بيرون مى ريزد و كليدهايش را به او مى سپارد، او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مى نماياند، كتاب خدا و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را كه تا آن روز متروك ماندند زنده مى كند.
 
امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: المهدى سمح بالمال، شديد على الاعمال،رحيم بالمساكن،([33])
مهدى(عليه السلام)بخشنده است كه مال را به وفور مى بخشد، بر كارگزاران و مسئولان دولت خويش بسيار سخت مى گيرد، بر بى نوايان بسيار رؤف و مهربان است.

 
پي‌نوشتها:


[1] . الروم /19
[2]-البرهان فى تفسيرالقرآن، علّامه محدّث سيدهاشم بحرانى، ( ج 7 ص 445).  
[3] . عصر / ۱و ۲.
[4]-البرهان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 380، ذيل همين آيه.
[5]- ينابع المودت، سليمان بن ابراهيم قندوزى،چاپ هشتم، منشورات بصيرة، (ص 420)، تفسير عياشى، محمد بن مسعود، طهران دارالعلمية الاسلامية (ج 1، ص 206).
[6]- البرهان فى تفسيرالقرآن، ج 3، ص 65، تفسير عياشى، ج 1، ص 207. 
[7] - اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، تهران الكتب الاسلاميه،(ج 1، ص 25). 
[8] - بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، بيروت مؤسسه وفا، (ج 2، ص 324). 
[9]- كمال الدين و تمام النعمة، (شيخ صدوق) محمد بن على بن موسى بن بابويه قمى، طهران دارالكتب الاسلاميه، (ص673).  
[10]-بحار، ج 51، ص 81.
[11] - منتخب الاثر، ص 157.
[12]- الكافى، ج 8، ص 278.
[13] - الملاحم و الفتن فى ظهور الغايب المنتظر، ابن طاووس، بيروت مؤسسه وفاء، ص 66.
[14]-بحار، ج 51، ص 85.
[15]- همان.
[16] - همان، ص 81.
[17] - همان، ج 52، ص 390.
[18] - نهج البلاغه، خطبه 138.
[19] - بحار، ج 52، ص 362.
[20] - همان، ص 336، منتخب الانوارالمضيئة، على بن عبدالكريم نيلى نجفى، چاپ خيام، 1401 ق. 
[21] -  همان، الكافى،  8 ، حديث القباب  ص : 231.
[22] - بحارالأنوار، 52 ، ص 336 ،منتخب الاثر، ص 483. 
[23] - اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، تهران الكتب الاسلاميه،(ج 1، ص 25). 
[24] - بحار، ج 52، ص 352.
[25] - همان ، كشف الغمه، على بن عيسى اربلى، دو جلدى، چاپخانه بنى هاشمى تبريز،1381،(382).
[26] - منتخب الاثر، ص 482.
[27] - بحار، ج52، ص 315.
[28] - بحار، ج52، ص 390.
[29] - نورالابصار، ص 188، عقدالدرر فى اخبار المنتظر، عبدالفتاح، محمدالحلو، ص 142، بحار، ج52، ص 319.
[30] - ينابع المودة، ج 3،240.
[31] - بحار، ج 52، ص 372.
[32] - نهج البلاغه، خطبه 138.
[33] - الملا حم والفتن، ص 137.

با تشكر از ابراهيم موحدي

42 - " نقل حديث جعلي توسط ميرزاحسينعلي بهاء الله در ايقان"

 یكی از مباحث اعتقادی مهم و زیر بنائی در بهائيت ، اعتقاد به " یکی بودن روز قیامت و روز ظهور قائم " است. به این معنا که همه آنچه كه در دیانت اسلام پیرامون قیامت و حوادث آن بیان شده است، منظور قیام قائم موعود اسلام است و قیامت چیزی جز آن نیست.

 

بررسی کامل این اعتقاد و نیز نقد و بررسی دلایل بهائیان مجال دیگری می طلبد. امّا در این نوشتار، یکی از مهم ترین مواردی که مورد استناد اهل بها و اول از همه شخص بهاء الله است، مورد بررسی قرار می گیرد.

 

حسينعلي بهاءالله در کتاب ایقان صفحه ۹۵ چنین می نویسند:

«آیا روایت مشهور را نشنیده اند که می فرماید: "اذا قامَ القائِمُ قامَتِ القیامَة"؟ و همچنین أئمّه هدی و انوار لاتطفی "هَل ینظُرُونَ إلّا اَن یأتِیهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ"  را که مسلّماً از امورات محدثه در قیامت می دانند به حضرت قائم و ظهور او تفسیر نموده‏اند

 

ایشان جمله ای را بیان کرده و از آن به «روایت مشهور» تعبیر می کنند که در آن بیان شده است " هرگاه قائم به پا خیزد قیامت بر پا شده است."

 

 

هرچند آیه ای که نویسنده ایقان از قرآن نقل می کند در چاپ های نخستین وقدیمی ایقان به صورت «یَومَ یَأتِی اللهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الغَمَام» نوشته شده است امّا جمله «اذا قام القائم قامت القیامة» در تمام نسخه های ایقان به همین صورت و به عنوان روایت مشهور نقل شده است.

 

چون بهاء الله در نوشته خود مدرکی برای این سخن ارائه نکرده اند، من برای یافتن این روایت مشهور، به جستجو در کتب حدیثی پرداختم. نرم افزارهای کتب حدیث کار جستجو در منابع را بسیار آسان و سریع کرده است. اما با جستجو در این نرم افزارها جمله مورد نظر پیدا نشد.

 پس از آنکه با جستجوهای اولیه نتیجه ای نگرفتم، از دوستان بهائی خود خواستم که اگر مدرکی برای این جمله سراغ دارند بنده را مطّلع کنند. خود آنان مدرکی برای آن سراغ نداشتند و لذا از چند نفر از افراد با اطلاع بهائی این سوال را پرسیدند امّا آنان نیز منبعی برای این سخن نمی شناختند و بعد از گذشت چند ماه از این سوال نیز پاسخی ارائه نکردند.

 

دوباره شخصاً به منابع امری بازگشته و قاموس مختصر ایقان که در سایت کتابخانه بهائی وجود دارد را مطالعه کردم. در آنجا در صفحه ۱۲۲ نیز تنها به این نکته اشاره شده بود که این جمله از احادیث مرویه از امام صادق علیه السلام  است:

 

« این حدیث از احادیث مشهوره مرویه از صادق آل محمد است که درباره قیامت فرموده و آن را به ظهور و قیام طلعت موعود منتظر قائم آل محمد تاویل فرموده است ...»

 

البته در قاموس مختصر به جهت اختصار، ادامه سخن حذف شده بود که با ... نمایش داده شده بود. یکی از دوستان بهائی به من گفت چرا به دنبال این سه نقطه ها نمی گردی؟ شاید در آنها مدرکی برای جمله ای که نویسنده ایقان به عنوان روایت مشهور نقل می کند پیدا کنی.

 

نکته جالبی بود. لذا شروعی مجدّد و اینبار جستجو برای یافتن نسخه کامل قاموس ایقان. نسخه ای از قاموس ایقان که در سال ۱۲۸ بدیع توسط "موسسه ملی مطبوعات امری" چاپ شده بود را پیدا کردم.

 

در جلد یک از قاموس ایقان صفحه ۵۲ و ۵۳  اشراق خاوری چنین می نویسد:

 

«این حدیث از احادیث مشهوره مرویه از صادقِ آلِ محمد است که درباره قیامت فرموده و آن را به ظهور و قیام طلعتِ موعودِ منتظَر قائِم آلِ محمد تاویل فرموده است.

شیخ اکـبَر شیخ احمد بن زین الدین الاحسائی علیه الرحمۀ و الرضوان در شرحِ عرشیه در ذیلِ بیان قیامت و اقسام آن از قیامتِ صُغری و کُبری باین حدیث شریف اشارت فرموده است، قوله علیه الرحمة:»

 

 اشراق خاوری سپس به نقل فرمایشات شیخ احمد احسائی در کتاب شرح عرشیه می پردازد. وی در صفحه ۵۳ از جلد یک قاموس چنین می نویسد:

 

«الی قوله علیه الرحمة و لِلقیامَةِ الصُغری اِطلاقٌ مِن حَیثُ المَعنِی و یرادُ بِها قِیامُ القائِمِ مِن آلِ مُحَمّدٍ کَما وَرَدَ فِی الحَدیثِ عَنِ الصادِقِ عَلیهِ السَلامُ اِذا قامَ القائِمُ قامتِ القیامَة اَو رِجعَتُهُم الذَی اَوَّلُها خُروجُ الحُسَینِ ع اَو مُطلَقُ ظُهورِ دَولَتِهِم الـَّتی اَوَّلُها ظهُورُ قائِمِهِم وَ آخِرُها خُروجُ رَسولِ الله ص»

 

ترجمه:

«تا آن جا که (شیخ احمد)  چنین می گوید: و قیامت صغری از نظر معنا اطلاق دارد و از آن قیام قائم آل محمد اراده شده است همانطور که در حدیث از امام صادق علیه السلام نقل شده که هرگاه قائم برخیزد قیامت برخواهد خواست و یا رجعت آنان که اولش خروج حسین علیه السلام است و یا مطلق ظهور دولت آنان که ابتدایش ظهور قائمشان است و انتهایش خروج رسول الله ص»

 

شیخ احمد احسائی دو قیامت یعنی صغری و کبری را تعریف کرده و برای معنای قیامت صغری سه احتمال می دهد که یکی ظهور قائم ، و دیگری رجعت اهل بیت و سوم جمع این دو معنا که عبارت است  از "دولت اهل بیت" که با ظهور قائم آغاز و به بازگشت پیامبر اکرم ختم می شود. البته مفهوم دو قیامت صغری و کبری در بیانات  بهاء الله و نیز اعتقادات اهل بها جائی ندارد چرا که اساساً قیامت کبری که همان «معاد جسمانی» است که شیخ احمد به طور مفصّل توضیح داده اند را بهائیان قبول ندارند.

 

به هر روی، از موضوع اصلی که همان یافتن مدرکی برای جمله مورد استناد بهاء الله در ایقان بود دور نشویم. در اینجا نیز جناب شیخ احمد، طبق نقل اشراق خاوری، مدرکی برای این سخن بیان نمی فرمایند و صرفاً می گویند از امام صادق چنین نقل شده است.

برای آن که بتوان تحقیق بهتری انجام داد و برای مطالعه متن کامل شیخ احمد احسایی در کتاب شرح عرشیه، از آن جهت  که شاید مدرکی بر این کلام در آن  ذکر شده باشد؛ به جستجو برای یافتن اصل متن شرح عرشیه که جناب اشراق خاوری از آن نقل قول کرده اند، پرداختم.

نسخه های مختلفی از این کتاب موجود است. هم نسخه های خطّی و هم چاپ های سنگی و هم برخی چاپ های جدید و امروزی. من به دنبال نسخه ای قدیمی بودم که از اعتبار بیشتری برخوردار باشد.

پس از مدت ها جستجو، به یکی از نسخه های قدیمی این کتاب که در سال ۱۲۷۱ هجری قمری چاپ شده است برخورد کردم (یعنی هفت سال قبل از نگارش کتاب ایقان و بیش از صد سال قبل از نوشتن قاموس ایقان). نسخه ای از آن نیز در کتابخانه آستان قدس به شماره عمومی ۹۱۴۱ موجود است.

مطلب مورد اشاره اشراق خاوری، در جلد سوم کتاب شرح عرشیه صفحات ۹ الی ۱۱ اثرشیخ احمد احسائی نقل شده است.

مراجعه به اصل کتاب شیخ احمد، دو نکته جالب به ارمغان آورد:

اول آنکه بیانات و توضیحات شیخ احمد که نزد بهائیان شخصیتی بسیار بزرگ و مورد احترام است، کاملاً برخلاف عقاید آنان در باب قیامت و رجعت و ظهور قائم موعود است. هرچند این نکته در دیگر آثار شیخ احمد و حتّی در نوشته های حضرت اعلی هم مشاهده می شود امّا در مقابل واقعیت عجیب دیگری که برخورد کردم از اهمیت کمتری برخوردار است:

 

قسمتی که جناب اشراق خاوری به شیخ احمد نسبت داده و از او نقل می کند، در اصل کتاب شرح عرشیه ی شیخ احمد چنین نقل شده است:

 

« و للقیمة الصّغری اطلاق من حیث المعنی و یراد بها قیام القائم من ال ‌محمّد ص او رجعتهم ع  الـّذی اوّلُها خروج الحسین ع او مطلق ظهور دولتهم الـّتی اوّلها ظهور قائمهم ع و آخِرُها خروج رسول اللّهِ ص»

 

ترجمه:

« و قیامت صغری از نظر معنا اطلاق دارد و از آن قیام قائم آل محمد اراده شده است و یا رجعت آنان که اولش خروج حسین علیه السلام است و یا مطلق ظهور دولت آنان که ابتدایش ظهور قائمشان است و انتهایش خروج رسول الله ص»

 

 

همانطور که ملاحظه می کنید اصل نوشته شیخ احمد با نقل قول جناب اشراق خاوری تفاوت دارد و اتفاقاً تفاوت آن نیز همان جمله ی مورد بحث ماست که اثری از آن در بیانات شیخ احمد نیست امّا در نقل قول جناب خاوری این جمله مشاهده می شود.

مسأله ای که ذهن من و هر ناظر بی تعصّب دیگری را به سوال وا می دارد این است که چرا نقل قول جناب خاوری از کتاب شیخ احمد احسائی با متن اصلی کتاب شیخ متفاوت است؟ و چرا این تفاوت و اضافه بر متن اصلی، همان جمله بی مدرک مورد سوال است؟

البتّه قضاوت در باب اینکه آیا جناب خاوری تعمداً این قسمت را به هنگام نقل قول، به متن شیخ احمد افزوده است و یا سهواً اینکار انجام شده است کمی مشکل است. امّا روشن است که ایشان دقت کافی در نقل قول نداشته است و یا شاید برای توجیه تعبیر بهاء الله که این جمله بی مدرک را «روایت مشهور» خوانده و بر اساس آن استدلال کرده اند، سعی در فراهم آوردن مدرکی برای آن نموده است.

 

و در نهایت  صرف نظر از این اشتباه سهوی و یا عمدی در نقل قول، به فرض وجود چنین نوشتاری ازشیخ احمد، باز مدرکی برای جمله «اذا قام القائم قامت القیامة» ارائه نشده است.

شاید به همین علت باشد که هیچ یک از محققان بهائی و یا مسلمان مدرکی برای این سخن  بهاء الله که از آن به «روایت مشهور» تعبیر کرده اند، نیافته اند و این سوال مطرح است که جمال مبارک بر چه اساسی این جمله بی مدرک را نقل کرده و آن را روایت مشهور نیز نام گذاری کرده اند؟

 

 

 برگرفته از مقاله علي تهراني و با تشكر از ايشان

43 - " نقش حضرت مسيح در انقلاب جهاني مهدي موعودوادعای واهی بهائیان"

۱- قرآن کریم درباره سرنوشت حضرت عیسی بن مریم در آیه157و ۱۵۸سوره نساء چنین می فرماید: 

" وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً (157)

بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً (158) "

 " و گفتارشان که ما عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم و بر دار آویختند لا کن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که درباره قتل او اختلاف کردند از آن در شک هستند و بدون علم به آن تنها از گمان پیروی می کنند و قطعا او را نکشتند بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد و خداوند توانا و حکیم است و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او (مسیح) ایمان می آورد و روز قیامت بر آنها گواه خواهد بود ."

مطابق آیات مذکور از یک سو حضرت عیسی (ع) به آسمان بالا رفته است و هنوز زنده نمی باشد و از سوی دیگر پیش از مرگ او تمام اهل کتاب به او ایمان می آورند و منظور از اهل کتاب بیشتر یهودیان و بنی اسرائیل است که در آیات قبل جنایات و مفاسد آنان شمارش شده و در همین آیات نیز به ادعای اینان مبنی بر قتل حضرت عیسی (ع) تسریح گردیده است . و روشن است که چنین چیزی هنوز اتفاق نیفتاده است . پس قطعا در آینده این وعده قرآنی تحقق خواهد یافت .

۲- در احادیث مهدویت از عیسی بن مریم (ع) به عنوان یکی از یاران حضرت مهدی (عج )یاد شده است که در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) از آسمان نزول می کند و پشت سر آن حضرت قرار می گیرد ودر نماز جماعت به ایشان اقتدا خواهد کرد و معاونت ایشان را بر عهده دارد.

بنابراین رهبر انقلاب جهانی اسلامی حضرت مهدی ( عج) است و عیسِی بن مریم (ع ) این پیامبر اولو العزم الهی در رکاب آن حضرت در راه جهانی شدن ارزشهای قرآ نی ایشان را یاری می نماید . یکی از عوامل تأثیر گذار در پیشرفت انقلاب جهانی مهدوی و برقراری حاکمیت اسلامی در سراسر جهان همین حضور این پیامبر الهی در کنار مهدی آل محمد ( ص) است. 

در سخنان پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام پیرامون انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) ارتباط و پیوند و همکاری مهدی و عیسی علیهما السلام به روشنی بیان شده و در بین مسلمانان رواج یافته است.

۳- ابو سعید خدری از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده که ضمن یاد آوری و شمارش خصال شش گانه بی نظیر اهل بیت فرمود:

" منّا مهدیُ الامهِ الذی یُصَلی عیسی خَلفَه "

" مهدی امت که عیسی پشت او نماز می گذارد از ماست ."

این مطالب پیش از تحریف حقایق در انجیل درباره دین اسلام و قرآن و بعثت پیامبر اسلام (ص) و عروج مسیح و هبوط او در آخر الزمان و کمک امت پیامبر اسلام (ص) و نماز گزاردن با آنان وجود داشته است .

۴- در یک حدیث نبوی دیگر درباره یاری مهدی (عج) توسط حضرت عیسی (ع) چنین آمده است:

" مهدی از نسل من است هنگامی که قیام کند عیسی بن مریم برای یاری او فرود خواهد آمد پس او را مقدم می دارد و پشت او نماز می گذارد ."

۵- در حدیث معراج نبوی آمده است : " خدای متعال به دنبال بیان ولایت و خلافت علی (ع) خطاب به پیامبر فرمود :

"و آخرین راهنما مردی از اهل بیت تو است که پشت سرش عیسی بن مریم نماز می گذارد. او زمین را پر از عدل می کند همان طور که از ستم و بیداد لبریز شده است. به وسیله او امت تو را اهدایت می نمایم و از گمراهی دور می کنم و نابینا را درمان و بیمار را شفا می دهم. "

در این حدیث قدسی ضمن تصریح بر این که عیسی بن مریم (ع) یاور حضرت مهدی (عج) خواهد بود و به او اقتدا می کند و در انقلاب جهانی او همراهش می باشد خدای متعال وعده نابودی ستم از کره زمین و تحقق عدل جهانی در انقلاب مهدوی را داده است .

اللهم عجل لولیک الفرج

منابع :

1. قرآن کریم

2. بحار الانوارج 52

 

۶- بي اعتباري و بي منطقي بهائيت در مواجهه با ظهور مجدد حضرت مسيح (ع) :

عليرغم اين همه احاديث و روايات از قول پيامبر و ائمه معصومين و مستندات تاريخي و قر آني چگونه است كه ميرزا علي محمد باب شيرازي خود را مهدي موعود ميداند!!؟؟ در حاليكه  فاقد يكي از محكم ترين دلائل حقانيت خود يعني ظهور حضرت  عيسي (ع) در زمان ادعاي خودش در حدود يكصد و شصت قبل است ؟

 چگونه است كه مسيحيان دنيا هيچگونه استقبالي از ادعاهاي وي نكرده و او را حتي تحويل هم نگرفتند .

 بعد از اين آبرو ريزي  باب ؛ جناب ميرزا حسينعلي در يك ادعاي گزاف گونه و بي اعتبار خود را مصداق رجعت مسيح !!؟؟‌ميداند .

 معلوم نيست اين آقايان پر مدعا چگونه اين همه آيات و احاديث را ناديده گرفته و براي خود مقاماتي غير واقعي و واهي ميتراشند ؟؟

40 - " حضرت مهدی(عج) در کلام اهل بیت عليهم السلام "

  با تبريك ميلاد باسعادت تنها منجي عالم بشريت

                             حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف

 حضرت مهدی(عج) در کلام اهل بیت عليهم السلام

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: در روایات مختلف از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت، وجود و ظهور امام زمان(عج) مورد تأکید قرار گرفته و از ظهور حضرت حجت به عنوان منشاء خیر یاد شده است :

* رسول اکرم(ص): مهدی از فرزندان من است. اسم او‏ اسم من و کنیه اش کنیه من (ابوالقاسم) است. از نظر اخلاق شبیه ترین مردم به من است. برای او غیبت و سیرتی است که در آن، بسیاری گمراه می شوند. آنگاه مثل شهاب ثاقب می آید و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد.

پیامبر اکرم(ص) همچنین فرمودند : خدای تبارک و تعالی از روزها جمعه را برگزید و از شب ها، شب قدر را، از ماهها،‌ ماه رمضان را و مرا میان پیامبران و علی را از من، حسن و حسین را از علی برگزید و از حسن و حسین 9 تن را برگزید که نهمین آنها قائم آنهاست که ظاهر و باطن آنهاست.

* مردی خدمت امیر مؤمنان ع شرفیاب شد و عرض کرد: از مهدی برای من سخن بگو، حضرت فرمود: ... آستانه اش از همه گشادتر، دانشش از همه افزونتر و برای خویشاوندانش از همه نیکوتر است. بارالها! بیعت او را پایان بخش همه اندوها قرار بده. پراکندگی امت را به دست او به یگانگی مبدل فرما. اگر خداوند چنین روزی را نصیب تو ساخت. چون کوه استوار باش. اگر چنین روزی را درک کردی، به سوی احدی از او روی متاب. اگر به کویش راه یافتی، از او در مگذر.

امام حسن مجتبی(ع) : همه خیرها در آن زمان است، زیرا قائم ما قیام می کند و همه این حوادث را از بین می برد.

امام حسین(ع) : دوازده مهدی از ما است که نخستین آنان علی بن ابیطالب و آخرین آنها نهمین فرزند من است که امام قائم به حق است. خداوند زمین مرده را به وسیله او زنده می کند و دین حق را بر تمام ادیان پیروز می گرداند. برای او غیبتی است که گروه هایی در آن، از دین برمی گردند و گروه‌هایی دیگر بر آئین خود استوار می مانند و در این راه آزارها می بینند، به آنها گفته می شود این وعده کی واقع خواهد شد اگر راست می گویید. آنانکه بر این آزارها و تکذیب ها صبر کنند مانند کسی هستند که شمشیر به دست گرفته در پیشاپیش رسول اکرم(ص) جهاد کند.

امام سجاد (ع) : در قائم ما چند سنت از سنتهای انبیاء چون آدم، نوح، ابراهیم، عیسی، یوسف، ایوب و محمد(ص) است. از آدم و نوح طول عمر است. از ابراهیم ولادت پنهانی است. از موسی ترس و غیبت است. از عیسی اختلاف آرا و نظرات مردم پس از اوست. از ایوب گشایش و فرج بعد از امتحان است و از محمد(ص) خروج با شمشیر است.‌

* امام باقر(ع) : هنگامی که اوضاع دگرگون شود و مردم بگویند قائم مرده یا هلاک شده است، یا اینکه بگویند به کدام بیابان رفته؟! و آنها که خواستار نابودی او هستند بگویند کسی ‌که استخوان‌هایش پوسیده چگونه ظهور می کند، شما به ظهور او امیدوار باشید و چون بشنوید که ظهور نموده به سوی او بشتابید هرچند با خزیدن از روی برف باشد.

امام صادق(ع) : او فرزند پسرم موسی است. او پسر خاتون کنیزان است. غیبتی کند که اهل باطل در آن به شک افتند. سپس خداوند او را ظاهر می نماید و شرق و غرب زمین را به دست وی فتح می کند. عیسی بن مریم آمده و پشت سر او نماز می گزارد و زمین به نور صاحبش روشن و منور می شود.

* امام کاظم (ع) : فرزند من است. او را غیبتی طولانی است، چون بر جان خود خائف است و در آن عصر(غیبت) گروه هایی از دین برمی گردند و جمعی پایدار می مانند. خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم به ولایت ما چنگ زنند و به دوستی ما و بیزاری از دشمنان مان ثابت بمانند. آنان از مایند و ما نیز از آنهائیم. ایشان به امامت ما راضی هستند و ما به پیروی آنها. خوشا به حال آنها، به خدا سوگند آنان در روز قیامت در درجه ما با ما هستند.

امام رضا(ع) : قائم ما کسی است که وقتی قیام کند، در سن پیران و سیمای جوانان است... او چهارمین فرزند من است. خداوند او را در حجاب و پرده خود غائب و سپس ظاهر کند و زمین را به دست او از عدل و داد پر کند چنانکه سرشار از ظلم و ستم شده است.

امام جواد(ع) : قائم ما همان مهدی(عج) است. او کسی است که در زمان غیبتش، واجب است انتظار کشیده شود و هنگامیکه ظهور کرد، اطاعتش کنند. او سومین فرزند از فرزندان من است. قسم به آن خدایی که محمد(ص) را به نبوت مبعوث گردانید و ما را به امامت انتخاب نمود، اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی گرداند تا اینکه قائم ما در آن روز خارج شده و ظهور نماید. پس با ظهورش جهان را از عدل و داد پر کند، چنانکه از ظلم و ستم پر شده است.

امام حسن عسکری(ع) : شما مردم را چنین می بینم که بعد از من درباره جانشینم اختلاف پیدا می کنید. آگاه باشید! کسی که معتقد به امامت امامان بعد از پیغمبر باشد ولی فرزند مرا انکار کند، مانند کسی است که تمام پیغمبران را باور دارد، ولی نبوت پیامبر اکرم را منکر شود. در حالیکه هر که منکر رسول خدا باشد، در واقع همه پیامبران را انکار کرده است. زیرا اطاعت آخرین فرد از ما مانند اطاعت اولین آنهاست و هر کسی که منکر امامت ما باشد، آخرین نفر ما را نیز انکار کرده است.

خبرگزاري مهر ۲۳ - ۵ - ۸۷

39 - اثبات اصالت اعتقاد به مهدويت در نزد علماءمشهور اهل تسنن

در زمينه بحث خاص و تطبيقي مهدويت نيز بسياري از دانشمندان اهل سنت به همان كيفيتي كه ما درباره امام زمان(عج) معتقديم، اعتقاد دارند و اگر نام علماي سني كه به اين اعتقاد استوارند ذكر شود، به كتابي ضخيم تبديل مي‌شود. برخي علماي اهل سنت پا را از اين هم فراتر گذاشته و گفته‌اند ما امام زمان(عج) را زيارت كرده‌ايم.

حجت‌الاسلام والمسلمين سيدعبدالله فاطمي‌نيا در سخناني در نشست خبري جشنواره بين‌المللي آخرين منجي، از تحريفات وارد شده در برخي متون اسلامي درخصوص امام زمان(عج) پرده برداشت.

به نوشته جام جم، حجت‌الاسلام فاطمي‌نيا با بيان اين‌كه در مساله عام مهدويت بين شيعه و سني هيچ اختلافي نيست، گفت: در زمينه بحث خاص و تطبيقي مهدويت نيز بسياري از دانشمندان اهل سنت به همان كيفيتي كه ما درباره امام زمان(عج) معتقديم، اعتقاد دارند و اگر نام علماي سني كه به اين اعتقاد استوارند ذكر شود، به كتابي ضخيم تبديل مي‌شود.

استاد فاطمي‌نيا اضافه كرد: متقي هندي كه كتاب «كنزالاعمال» او مرجع و منبع اهل سنت است، خود كتابي مستقل با نام «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» نگاشته است و حتي برخي علماي اهل سنت پا را از اين هم فراتر گذاشته و گفته‌اند ما امام زمان(عج) را زيارت كرده‌ايم.

وي افزود: عالم برجسته اهل سنت شيخ عبدالوهاب شعراني در كتاب «الميزان الكبري» با بيان خصوصيات حضرت صاحب‌الامر(عج) مي‌گويد كه زمان ولادت وي نيمه شعبان سال 255 هجري است و ادامه مي‌دهد كه: وهوحي الموجود باق حتي الان يعني به زنده بودن ايشان تصريح مي‌كند.

فاطمي‌نيا درباره تصريحات ابن‌عربي عارف بزرگ اسلامي درخصوص حضرت حجت(عج) گفت: در فتوحات مكيه جايي كه او درخصوص امام زمان(عج ) صحبت مي‌كند، مي‌گويد كه
او كسي است كه دنيا را پس از پر شدن از ستم پر از عدل و داد مي‌كند و اگر يك روز از دنيا باقي مانده باشد، آنقدر طولاني مي‌شود تا او ظهور كند.

وي اضافه كرد: در تمام نسخه‌هاي اخير اعم از چاپ 8 جلدي 130 سال پيش در مصر، چاپ 4 جلدي شيخ عبدالغني نابلسي در سوريه و چاپ 5 جلدي كشميري در مصر پس از ذكر اين عبارت فقط نوشته شده است كه: من ولد فاطمه رضي‌الله عنها.

استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: شيخ عبدالوهاب شعراني عالم مصري قرن نهم كه به گفته خود به نسخه اصلي فتوحات مكيه دسترسي داشته، در تلخيصي كه از اين كتاب با نام «اليواقيت و الجواهر» نوشته است، عبارت صحيح ابن عربي را در اين خصوص آورده است و در آنجا ابن عربي پس از ذكر نام حضرت زهرا(س) تصريح مي‌كند: و والده الامام العسكري(ع) و سپس نام پدران امام حسن عسكري تا امير المومنين (ع)را ذكر مي‌كند.

فاطمي‌نيا تصريح كرد: حتي ابن عربي در ضبط دقيق اسامي ائمه توجه داشته، مثلا آورده است: الامام التقي بالتاء و الامام النقي بالنون.
 
برگرفته ازسايت خبري تابناك           كدخبر۹۱۶۱        ۲۸فروردين ۱۳۸۷

38- حافظ و مهدويت

مهدویت و نوید ظهور مصلح غیبی در اسلام بسیار قدیمی و ریشه‌دار است. لیکن نباید غافل بود، که این امر اختصاص به شیعیان ندارد، بلکه این اعتقاد در میان عامه مسلمین وجود دارد و همچنین ادیان دیگر نیز ظهور آن حضرت را قطعی می‌دانند، ولی هرکدام از این منجی،به‌گونه‌ای تعبیر کرده‌اند.

حافظ درباره غیبت آن حضرت می‌گوید:

 

تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

 

                                       از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم
یا در جای دیگر:
ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

                                     جانم بسوختي و به دل دوست دارمت 

امام رضا علیه‌السلام، درباره غیبت آن حضرت چنین می‌فرماید:

 

"چهارمین فرزند من، خداوند او را در پشت پرده غیبت پنهان می‌سازد.

 

تا وقتی که خود می‌خواهد."  (بشارة الاسلام، ص ۵۱)

در کتاب مجموعه زندگی چهارده معصوم آمده است: عارف نامی حافظ شیراز که به زیارت جان باهرالنور امام زمان، عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه، تشرّف حاصل کرده است، شرایط زیارت حجت عصر را چنین وصف می‌کند:
در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

                                این عجب بین که چه نوری    زكجا مي بينم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو

                                     خانه می‌بینی و من خانه خدا ميبينم 
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن

                                       فکر دور است همانا که خطا می‌بینم

استاد علی دوانی در کتاب شوق مهدی مطلبی را درمورد حافظ و حضرت مهدی عج آورده است:

"در اشعار هیچ یک از شاعران بزرگ غیر از حافظ نمی‌بینیم که تا این حد ابیاتی مناسب با اعتقاد شیعیان درباره امام زمان علیه‌السلام، آمده باشد و تقریبا کمتر غزلی است که بیتی یا ابیاتی از آن مناسب با وصف‌حال امام غایب ازنظر نباشد."
لسان‌الغیب در غزلهای شورانگیز خود بارها سروده است:

روی بنما و وجود خودم از یاد ببر

                                 خرمن سوختگان را همه‌گو باد ببر
اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد

                                گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم

                               روی و ریای خلق به‌یک سو نهاده‌ایم
ای خرّم از فروغ رخت لاله‌زار عمر

                                بازآ که ریخت بی‌گل رویت بهار عمر
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

                               دل بی‌تو به‌جان آمد وقت است که بازآیی
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

                                بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

از اینها جالبتر اینکه حافظ نام «مهدی» را صریحا آورده و از ظهور و نابودی «دجّال» ـ مظهر ریا و تزویر و بدی و پلیدی ـ سخن گفته است:

کجاست صوفی دجّال چشم ملحد شکل

                      بگو بسوز که «مهدی» دین پناه رسید!

شباهت حضرت مهدی(عج) به پیامبران الهی درشعر حافظ :
در حضرت مهدي عج نشانه‌هایی از پیامبران الهی وجود دارد که به احادیثی در این رابطه اشاره می‌کنیم:

 

"مهدی قائم از نسل علی‌بن ابیطالب علیه‌السلام  است که در اخلاق و

 

اوصاف، شکل و سیما، شکوه و هیبت چون عیسی‌بن مریم است.

 

خداوند به همه پیامبران هرچه داده، به او نیز داده، با اضافاتی. "

 

(روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۳۰)

همچنین در روایت دیگری از کتاب " اثبات‌الرجعة" ،  فضل‌بن شاذان از امام صادق علیه‌السلام آورده است:

 

"هیچ معجزه‌ای از معجزات انبیاء و اوصیاء نیست مگر اینکه خداوند

 

تبارک و تعالی مثل آن را به‌دست قائم علیه‌السلام ظاهر می‌گرداند تا بر

 

دشمنان اتمام حجت کند. "  (غیبت نعمانی، ص۱۳)

و در حدیث دیگری امام صادق، علیه‌السلام، می‌فرمایند:

 

 

"و در آن هنگام که آقای ما قائم علیه‌السلام به خانه

 

خدا تکیه زده می‌گوید: ای مردم هرکس می‌خواهد

 

آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم و هرکس

 

می‌خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من نوح و سامم و

 

هرکس که می‌خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان

 

ابراهیم و اسماعیل می‌باشم، و هرکس می‌خواهد موسی و یوشع را

 

ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس می‌خواهد عیسی و

 

شمعون را ببیند من همان عیسی و شمعون هستم. و هرکس

 

می‌خواهد محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله و علی علیه‌السلام را ببیند من

 

همان محمد و امیرالمؤمنین  علیهماالسلام هستم و هرکس می‌خواهد

 

حسن و حسین را ببیند من همان حسن و حسینم و هر کس

 

می‌خواهد امامان از ذریه حسین علیه‌السلام را ببیند بداند که من

 

همان ائمه اطهار هستم، دعوتم را بپذیرید و به‌نزدم جمع شوید که

 

هرچه گفته‌اند و هرچه نگفته‌اند به‌شما خبر دهم."  

(غیبت نعمانی، ص۱۳)

احادیث فوق دلالت دارد که تمام صفات انبیاء و ائمه علیهم‌السلام در وجود حضرت جمع است و چه خوش گفته‌اند:

 

                آنچه خوبان . همه دارند تو يكجا داري 

حافظ نیز این نکته را زیبا سروده:

حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه‌روی

                                      باز‌اید و از کعبه احزان به در آیی
يا :

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی

                                     چون نیک بدیدم به حقيقت به از آني


برگرفته از کتاب دلبری برگزیده‌ام...

 

37-تقارن بهار طبيعت با بهار امامت مبارك باد

                                 مهدي جان

چه خوش تقارني است جمع بهاران

            بهار امامت

                             بهار طبيعت

                                       بهار شكفتن جدت محمد خاتم (ص)

خدا كند بهار ظهورت نيز با اين بهاران جمع آيد

                               تا مهدي نمايان دروغين را تا ابد مُهر خاموشي بر لب زند

 


بازار مهدي گرايان هميشه در طول تاريخ گرم بوده است و اين دليلي است بر

                           اصالت وجود امام زمان عج .

همان طوري كه تا پول اصلي نباشد ، ضرب پول تقلبي معنا ندارد.

جهت آشنائي با اين نوع مهدي نماها ويژه نامه اي تحت عنوان "كژراهه"

توسط جام جم منتشر شده است كه برخي از عناوين آن چنين است :

پروفسور پيتزا فروش و ادعاي امام زماني و پيامبري!

شعبده بازي با ادعاي انرژي درماني!

سيد حسني يا شياد شيطان پرست !

مدعي راز آلود ارتباط با امام زمان !

بازار مكاره مدعيان !

پيامبري با گردو!

چرا فرقه ها ، خطرناكند ؟

جهت شرح مطالب اينجا جام جم را كليك كنيد.

36-نهم ربيع الاول آغاز ولايت و امامت حضرت حجة بن الحسن العسكري (عج) مبارك باد

بارديگر بهار از راه رسيد ، زودتر از هميشه ، امسال

نوروزبوي شكوفه ربيع الاول مي دهد ، شكوفه گل

محمدي ،

دوستان : يوسف زهرا را تاج امامت بر سر نهادند ،

آغاز سالگرد چنين بهاري فرخنده باد .

  امام مهدي (عج) درپگاه نيمه ي شعبان سال 255 هجري قمري به دنيا آمدودرزمان حيات پدر به علت جَو خفقان و ستم آلود حكومت عباسي دور از چشم مردم مي زيست و فقط برخي از خويشان يا دوستان ويژه اش به ديداراونايل مي گشتند.

هنگامي كه در 8 ربيع الاول سال 260 هجري قمري امام يازدهم درگذشت بنا به اوامرالهي زعامت شيعيان به او رسيد و درمراسم تدفين پدر در شهر سامراء بر مردم آشكارشد و طبق احاديث معتبر بر جنازه ي پدر نمازگذارد.

جاسوسان و خبرچينان ، عوامل حكومت ستمگر عباسي را آگاه ساختند و دژخيمان نابكار براي دستگيري امام به خانه ي او هجوم بردند ولي خداوند او را در پناه خود نگه داشت و اورا به " غيبت " و " نهان زيستي " فرمان داد و قائم از مردم غائب گشت و دوران غيبت صغري آغاز شد .

به همين علت در دوران غيبت حضرت مهدي (عج) عده اي شياد و فرصت طلب مدعي دروغين مهدويت و ظهور قائم شدند.

 

بسياري از مردم مي پرسند : " آيا كودك ِخردسال مي تواند به مقام امامت برسد ؟"

 

پاسخ اين است كه "آري"

زيرا به عقيده ي شيعه ، امامت مَنصَبي الهي است كه خدا شايستگي آن را در هركس كه بخواهد قرار مي دهد و امام براي رسيدن به اين مقام ، لازم نيست از مراحل ِتكامل ِ عادي ِ مردم ِ معمولي بگذرد و پس از سالياني دراز تحصيل و اكتساب ، به رتبه ي امامت نايل گردد ، بلكه در نخستين سال هاي زندگي هم مي تواند (درصورت اراده ي خدا) به اين مقام برسد .

در ميان پيامبران و امامان ، بسياري را مي شناسيم كه در خرد سالگي به مقام نبوت يا امامت نايل شدند مانند حضرت يحيي و حضرت عيسي (قرآن كريم ، سوره مريم ، آيات 12 و 30) و حضرت امام جواد و حضرت امام هادي عليهما السلام ( كه درسن 9سالگي و 8 سالگي امام شدند) (كتاب اصول كافي ، كتاب الحجة ).

 

بهائيان براي انكار ولادت مهدي (عج) دستاويزهايي بي پايه دارند مانند اينكه مي گويند درتاريخ تولد امام زمان ميان تواريخ اختلاف است (هشتم شعبان ، نيمه ي شعبان ) بيست و سوم رمضان و... سال256،255،254و...) و اين اختلاف ، دليل ِ نبود ِ اين ميلاد مي باشد.

 

در پاسخ ايشان مي گوييم : برعكس ، اين پراكنده گويي ِ مورخين، دليل ِ وقوع ِ تولد است، زيرا همه ي آنان دراصل ولادت ، متحد و متفقند ، منتها چون پنهاني بوده لذا در تاريخش اختلاف كرده اند و تازه اين پراكندگي در تواريخ است نه در احاديث صحيح ، بلكه احاديث ائمه عليهم السلام مانند روايتي كه از امام حسن عسكري (ع) نقل شده تاريخ ميلاد را همان نيمه شعبان سال 255 ه . ق بيان فرموده اند .(كتاب منتخب الاثر ص 320 )

 

جالب اين است كه خودِ بهائيان هنوز در تاريخ تولد شوقي افندي كه از تولد او يك قرن هم نگذشته ، اختلاف دارند (تقويم تاريخ امر ، صفحه 119 و120 تآليف اشراق خاوري ) چگونه مي خواهند در تاريخ ولادت پنهان امام عصر (عج) كه هزاروصدوهفتادودوسال از تاريخ آن مي گذرد، آراء ِ تاريخ نويسان يكسان باشد و سر ِ مويي تفاوت نكند ؟

 

دستاويز ديگر بهائيان نيز بسيار شنيدني است مي گويند: قبول داريم امام حسن عسكري در زمان حياتش فرزندي دارا شده اما آن كودك در همان ايام مرده است ،زيرا ابراهيم بن ادريس مي گويد : مولايم امام حسن گوسفندي برايم فرستاد و فرمود اين را براي فرزند من عقيقه كن و با اهل خانه ات بخور، چون مدتي بعد نزدش رفتم فرمود كودكي كه براي ما به دنيا آمده بود فوت شد .

 

شگفتا از اين نادرستي و فريب كاري !!!؟؟؟

چرا بهائيان دنباله ي اين روايت را نقل نمي كنند كه نقل شده است : " ابراهيم گويد چندي بعد امام دو گوسفند براي من فرستاد و پيغام داد كه اين دو تا را براي مولايت كه به دنيا آمده عقيقه كن و با اهل خانه ات بخور ، پس چنين كردم ."

آيا پسنديده است كه انسان براي ردِ ناحق ِ يك عقيده ي درست ، دست به چنين خيانتي بزند و حديثي را اينگونه واژگون جلوه دهد؟!

با مزه اينجاست كه همين ابراهيم بن ادريس به نوشته ي كافي مي گويد : " چون امام حسن عسكري وفات يافت ، نزد امام زمان (حضرت محمد بن الحسن عج) رفتم و بر سر و دست او بوسه زدم ." ( اصول كافي ، كتاب الحجة )

 

اينك  بجا است كه فراز هائي از كتب بهائيان در تأييد تناقض گوئي آنان ذكر كنيم :

 

1-     فاضل مازندراني مبلغ معروف بهائي در صفحه 7 و 8 جلد دوم كتاب اسرار الآثارخود از كتاب تفسير سوره ي كوثرنوشته ي ميرزا علي محمد باب گفتاري آورده كه ترجمه اش اين است : " پس بدان و آگاه باش كه همانا براي مهدي به فرمان خدا دو غيبت بود و دراين دو غيبت گروهي بسيار به آستان وي شرفياب شده وي را زيارت كردند... ودردوران غيبت صغري نوُاب ايشان عبارت بودند از عثمان بن سعيد عمروي و پسرش ابو جعفر محمدبن عثمان و شيخ ابو القاسم حسين بن روح و علي بن محمد سيمري و ايشان در آن ايام برشيعه فرمان ميراندند ."

 

۲- ميرزا علي محمد باب در صفحه 27 كتاب صحيفه ي عدليه در توضيح و تبيين امامت ائمه ي اطهار اعتراف مي كند كه " اسامي 12 امام معصوم همچون آيينه ي روشن بوده و دوازدهمين امام ، حضرت محمدبن الحسن العسكري است ."

35- غفلت وچشم پوشي بهائيان از"خطابه ي غدير"

رهبران بهائيت و مبلغين سرسپرده به اين فرقه،همواره در طول تاريخ يكصد و شصت ساله ي فرقه ي بهائيت ، ضمن چشم پوشي آگاهانه از صدها حديث و روايت معتبر در اثبات وجود و ويژگي هاي حضرت مهدي ، حجة ابن الحسن العسكري (عج) ، براي اثبات ادعاي باطل قائميت نزد ميرزا علي محمد باب شيرازي ، به يك سري از احاديث و روايات غير معتبر متوسل شده و يا با تقطيع و تحريف و حتي دستكاري در احاديث مندرج در كتابهاي حديثي ، براي ميرزا علي محمد ، مقام مهدويت و قائميت قائل شده اند .

 

از جمله روايات منقول از زبان و كلام حضرت محمد (ص) ، خطابه ي غدير است كه در آخرين سال حيات آن حضرت در محل غدير خم (بين مكه و مدينه ) مي باشد .

 

حضرت محمد ( ص) با توجه به علوم غيبي و الهامات الهي ، در حدود دو ونيم قرن قبل از ولادت حضرت مهدي (عج) ، به ويژگيها و مأموريت جهاني آن حضرت و اينكه ايشان از فرزندان حضرت علي (ع) مي باشد ، اشاره ي صريح نموده اند.

 

عجيب اينجا است ، بهائيت كه خودرا طرفدار اسلام و پيامبر دانسته و براي اثبات عقايد باطل خود به احاديث اسلامي متوسل مي شود ، در مقابل خطبه ي غدير كه در همه ي كتب اسلامي اعم از شيعه و سني درج شده است ، چشمان خودرا بسته و فردي همچون ميرزا علي محمد فرزند ميرزاي بزّاز شيرازي را به عنوان مهدي موعود به جامعه بهائيت قالب كرده است .

 

اكنون مناسب است به معرفي حضرت مهدي (عج) توسط پيامبر اكرم ( ص) در روز عيد غدير خم بپردازيم :

 

"اَلا اِنَّ خاتَمَ الائمَةَ مِنا القائِم المَهدي."     " آگاه باشيد ! همانا آخرين امام ، قائم مهدي از مااست ."

 

" اَلا اِنَّه الظّاهِرُ عَليَ الدّين ."     " هان ! او بر تمامي اديان چيره خواهد بود ."

 

" مَعاشرَ الناس ، النّور من الله عَزوَجَلّ مَسلوكٌ فيّ ثُمّ في عليّ بنِ ابيطالب ، ثُمَ فِي النسل مِنهُ اليَ القائمِ

 

المَهديّ ."     " هان ! مردمان نور از سوي خداوند عزوجل در جان من سپس در جان علي بن ابيطالب آنگاه نسل او تا قائم مهدي مي باشد ."

 

" مَعاشرَ الناس ، اِنّهُ ما من قَرية اِلا واللهُ مُهلكُها بِتَكذيبِها قَبلَ يَومَ القيامة وَ مُمَلّكُها الامام المهدي واللهُ مُصَدّقٌ وَعدَهُ."     " هان مردمان ، هيچ سرزميني نيست مگر اينكه خداوند به خاطر تكذيب اهل آن [حق را] ، آنان را پيش از رستاخيز نابودخواهد فرمود و به امام مهدي خواهد سپرد و هر آينه خداوند وعده ي خود را انجام خواهد داد."

 

"اَلا اِنّهُ المُدرِكُ بِكُلّ ثارٍ لِاولياءالله."          "هشدار! كه او خونخواه تمام اولياي خداست."

 

" عَلي اميرالمؤمنين و الاوصياءِ مِن بَعدِهِ الّذين هُم مِنّي و مِنهُ اِمامَة فيهِم قائِمَة ، خاتِمُها المَهدي ."             " علي اميرالمؤمنين و جانشينان بعد از او كساني هستند كه آنها از من و من از ايشان هستم . و اين امامت به وراثت پايداراست و فرجام امامان مهدي (عج) است."     

34- اعترافات فردي كه مدعي ارتباط با امام زمان بود

 بخشي از اعترافات سيد حسين كاظميني بروجردي دردادگاه

 

حسين كاظميني بروجردي مدتي پيش با برنامه ريزي و حمايت تبليغاتي رسانه هاي خارج از كشوربا ادعاي ارتباط با امام زمان ، دادن اذكار عجيب به مردم و ادعاي حل مشكلات آنان و ادعاي رهبري دين سنتي و مكاتبه با سران كشورهاي اروپايي و غربي و هم چنين پاپ و مصاحبه با راديو و رسانه هاي خارجي سعي در ايجاد آشوب و جنجال و بزرگ نمايي خودداشت .

وي در ادعاهاي كاذب خود مدعي شد كه نوه آيت الله العظمي بروجردي است در صورتي كه بعد از دستگيري ، سطح پايين علمي و نَسَب واقعي اش برملا شد. اوج فعاليت هاي تبليغاتي كاظميني بروجردي و همراهانش در مهرماه سال گذشته اتفاق افتاد و به سرعت فروكش كرد . در اين حال جرج بوش مدتي پيش در حمايت از به اصطلاح آيت الله كاظميني بروجردي سخناني در دفاع از آزادي مذهبي و حقوق فردي ايراد كرد . سيد حسين كاظميني بروجردي با تبليغات و چاپ عكس خود در كنار مرقد حضرت امام موسي كاظم عليه السلام و مقبره پدر و پدر بزرگش در بروجرد آنها را در روستاها و شهرستان ها توزيع مي كرد . براي حضور مردم در جلسات سخنراني اش از پول صدقات ، اتوبوس تهيه مي كرد و به شدت در تلاش براي تشكيل جلسات پرجمعيت تر و شلوغ تر بود . بروجردي با تكيه بر بيان اغواكننده خود توانسته بود عده اي از مردم ساده و ناآگاه را دراطراف خود گرد آورد . وي مدعي رهبري اسلام سنتي و دين سنتي شده بود . حمايت و رسانه هاي خارجي و ماهواره ها از وي باعث توهم رهبري و مرجعيت در وي شده بود . در اين بين ارتباطات خاص و بعضاً مسأله داري كه از آن سوي مرزها با وي برقرار مي شد باعث شد تا نوعي خود شيفتگي سياسي و ديني در هدايت يك انقلاب و براندازي جمهوري اسلامي در او ايجاد شود .

او شعرها و دعاها را در آهنگ هاي مختلف مي خواند و با اظهارات عجيب و غريب عناصر غير مذهبي و ناسالم را دراطراف خود جمع كرده بود . وي از خواندن صحيح قرآن و مفاتيح الجنان عاجز بود. در فيلم هاي ويديويي كه خود از خود تهيه نموده بود اكثر ادعيه را هم از لحاظ لفظي و هم از لحاظ معنوي غلط مي خواند. از جمله قبل از شروع نماز به خداوند خطاب مي كند : « يامن لا يغير ذنبه لا هو» اي كسي كه گناهش بخشيده نمي شود الا او، كه اين جمله اگر با آگاهي بود شرك محسوب مي شد . وي در جلسات محاكمه ، انگيزه خود را قدرت طلبي و سوء استفاده از سادگي مردم مي داند. وي تأكيد مي كند وقتي مردم جاهل به من سواري مي دهند چرا سوار نشوم ؟

 وي در آخرين جلسه دادگاه خودرا فريب خورده ضد انقلاب خارجي دانست و تأكيد كرد نوري زاده بارها با وي تماس گرفته و وي را تحريك به استقامت كرد و گفت : « اگر مدت كمي مقاومت كني ناتو به ايران حمله مي كند و كار آنها تمام مي شود و تو مي شوي رهبري ديني » حتي خانمي از راديو سوئد زنگ زد و ضمن تبريك گفت هيچ روحاني به اندازه تو روي كره زمين معروف نشده است .

 به گزارش خبرگزاري آريا به نقل از سايت بصيرت ، بخشي از اعترافات وي به شرح زير است :

مثلاً روي چيز هاي اَلَكي و غير مهم مانور مي دادم . من تقويم چاپ مي كردم عكس مرقد حضرت امام كاظم را مي گذاشتم كنار مقبره پدر و پدر بزرگم وپدرش كه در بروجرد مدفون اند. به عنوان كاظمي بروجردي مي خواستم يك جوري تبليغ كنم بعد آنها را برسانم به اجدادم . يا مثلاً فرزند ۲۷ امام سجاد (ع) بودنم را در تيتراژ وسيع با عكس هاي خودم چاپ كردم بعد گفتم ببرند در دهات و شهرستان ها . طوري شده بود كه وقتي مي گفتند فلاني اينجا برنامه دارد جمعيت فوج فوج مي آمدند . مي گفتم پول رفت و آمدها و اتوبوس را از محل صدقات جمع آوري كنيد و اگر هم كم مي آمد خودم مي دادم و همه اين ها از روي هواي نفس بود . دوست داشتم جمعيت جلسه من اين قدر زياد شود كه بين ميدان انقلاب و آزادي مردم جمع بشوند و برنامه اجرا كنم . اگر شما جلوگيري نمي كرديد، يقيناً جلسه بعدي ام كه سيزده رجب بود اين اتفاق مي افتاد يعني جوري مي شد كه استاديوم ها جا نداشت . من در اعترافاتم گفتم وقتي در آخرين منبر در استاديوم شهيد كشوري روي سن رفتم و نشستم ، ته سالن را كه ديدم سياهي مي زد سرم گيج رفت و آن غرور نفساني مرا گرفت گفتم خوب الحمدلله آدم شديم كه دراين مملكت كسي با دست خالي بدون روزنامه بتواند اين جمعيت را جمع كند.

وي درپاسخ به اين سؤال كه جمعيت به فرض اينكه جمع شوند ، شما كه معلومات كافي را نداشتيد ، مي گويد : خوب من كه بحث علمي نمي كردم ، اين اسلام سنتي را اين آخري ها در آوردم . نمي گفتم مي خواهم اسلام شناسي بگويم . نيم ساعت دعا و توسل مي خواندم . دعا را دكلمه وار مي خواندم . قسمتي از زبور مي خواندم ، خودم هم شعر مي سرودم . صوت خوبي هم داشتم و در آهنگ هاي مختلف مي خواندم . خلاصه يك كاري مي كردم كه بيشتر لات ها و بد حجاب ها جذب مي شدند . به خاطر چي ؟ به خاطر اين كه به اين ها مي گفتم بيايند حاجت بگيرند . كمتر هيأتي ها و مسجدي ها مي آمدند و از بس كه روي مُخشان روانشناسي كار مي كردم ، ميخكوب مي شدند . بَلَد بودم به قول امروزي ها مُخ بتكونم . به طوري كه افراد انتظار نداشتند من استاد دانشگاه يا ... باشم بلكه انتظار يك دعا خوان پيشرفته يا دعانويس كشوري يا يك چيز گسترده تررا داشتند.

وي در پايان با ابراز ندامت مجدد مي گويد : كار تخصصي كه در حد من نبود نمي بايست مي كردم . حالت جنون پيدا كرده بودم . الآن فكر مي كنم كه از نظر ايمان ، علم و عقل از هرسه تهي هستم . من حتي رو خواني قرآن و مفاتيح الجنان را خوب بَلَد نيستم . از اشتباهات خودم از پروردگار طلب عفو مي نمايم . اشتباهِ مقاومت در برابر جلب ، اشتباه و نادرستي نامه به سران خارجي ، مصاحبه با رسانه هاي خارجي ، به زشتي كشاندن خانواده ام وصدها نفر را قبول دارم و توبه مي كنم و از حضرت صاحب الامر (عج) و رهبرنظام مقدس اسلامي استدعاي بخشش و اِغماض براي خودم و خانواده ام و اين گرفتاران و بندگان ضعيف النفس كه در برابر القائات نفساني ناتوانيم ، را دارم و اينكه بشري جايزالخطا هستم ، مستدعي گذشت و عطوفت مي باشم.

 

 

 

روزنامه خبر    ۱۲ / ۶ / ۸۶